Abstract:
ابهامهای متعددی مسئله اصالت وجود را در فلسفه اسلامی معاصر دربر گرفته است؛ تا جایی که برخی آن را نزاعی لفظی و یا بیحاصل شمردهاند. در مقابل برخی مدافعان اصالت وجود (آیتالله فیاضی و جناب عبودیت) نیز تفسیرهای جدیدی به دست دادهاند و برخی فهمهای معاصر از مسئله را به چالش کشیدهاند. آیتالله فیاضی بر این باور است که اصالت وجود صدرایی با تحقق حقیقی ماهیت سازگار است. وی با مقدمات و مباحث مفصلی به اثبات مدعای خود پرداخته است. جناب عبودیت نیز با ریشهیابی مسئله در دیدگاه سهروردی بصیرتهای جدیدی را در مسئله فراهم کرده است. وی معتقد است که هرچند صدرالمتالهین به اصالت وجود باور دارد، موجودیت حقیقی ماهیت را نیز به معنایی دیگر میپذیرد. در این مقاله اشکالها و نقصهای این دو تفسیر را نشان میدهد و آنگاه با تکیه بر سیر تاریخی استدلالها تلاش میشود تا تصویر روشنتر و کماشکالتری از مسئله و نیز دیدگاه اصالت وجود به دست میدهد.
Numerous ambiguities surround the issue of 'principality of existence' in the contemporary Islamic philosophy in a way that some have considered it a verbal or fruitless conflict. On the contrary, some adherents of the principality of existence (such as Ayatollah Fayyazi and Mr. Ubudiyyat) have offered new interpretations and challenged the contemporary understandings of the issue. Ayatollah Fayyazi maintains that Mulla Sadra's principality of existence is consistent with true realization of quiddity. He has proceeded to prove his claim by offering detailed premises and discussions. Similarly, Mr. Ubudiyyat has prepared new insights in this issue by finding the roots of the issue in Suhrawardi's view. He maintains that although Mulla Sadra believes in principality of existence, he accepts the true existence of quiddity in another sense. In this article, the defects and drawbacks of these two interpretations are shown and then, by relying on the historical evolution of the arguments, a clearer and less defective image of the issue as well as the view of principality of existence is offered.
Machine summary:
همچنین جناب سیدیحیی یثربی «اصالت وجود صدرایی» را فاقد آثار هستیشناسانه و معرفتشناسانه دانسته و بر آن است که برخلاف ادعای صدرالمتألهین، این دیدگاه مقدمه استدلال برای سایر مسائل فلسفی نیز نیست (یثربی، 1387، ص77ـ90).
وجودِ آب موجود است و این موجودیت هرچند معلول علت فاعلی خارجی آن است، وابسته به معنای دیگری در آن وجود نیست.
توضیح آن این است که اولاً برخلاف ماهیت من حیث هی هی، اتصاف ماهیتِ موجود به موجودیت، بالعرض نیست؛ زیرا انسانِ موجود، خودش مشتمل بر موجودیت است و بنابراین موجودیت آن به خاطر ارتباط با امر سومی نیست.
نتیجه این مرحله استدلال این است که (برخلاف تصور شایع میان اصالت وجودیان معاصر) ضرورتی نیست که تحقق صرفاً از آنِ یکی از دو معنای وجود یا ماهیت باشد؛ برعکس «معنای وجود» و «معنای انسانِ موجود»، هر دو میتوانند با فرد واقعی تحقق داشته باشند.
بنابراین قضیه «آب، در کوزه وجود دارد» را تصدیق میکنیم؛ زیرا موجودیت آب چیزی جز تحقق معنای آب نیست و بنابراین بهسادگی، یافتن صدق مفهوم آب بر شی خارجی، بهترین دلیل بر موجود بودن آب در جهان است.
حاصل آنکه اگر این استدلال درست باشد، نتیجه آن این خواهد بود که ماهیت من حیث هی هی نیز اعتباری نیست و بنابراین با جمله دوم مدعای اصالت وجود در این تفسیر، در تعارض خواهد بود.
اما موجود بودن انسان، به این معنا نیست که انسان جهان را پر کرده است؛ زیرا نتیجه استدلال قیاسی نمیتواند چیزی فراتر از محتوای مقدمات آن باشد.