Abstract:
نظاممندکردن گزارههای دینی ناظر به تشریع مجازاتهای اسلامی، بهویژه مجازات قصاص نفس و استخراج اصول حاکم بر تشریع این مجازات، نقش مهمی در درک فلسفۀ تشریع آن و چگونگی پاسخ به شبهات وارد بر آن دارد؛ زیرا تنها از این طریق میتوان زمینۀ پاسخدهی مدونی را به شبهات مخالفان ایجاد کرد. این مقاله با روش توصیفیـتحلیلی و با درنظرداشتن ساحتهای وجودی انسان و مسیر تکاملی او در انسانشناسی اسلامی، درصدد استخراج اصول کلامیای است که با بهکارگیری صحیح آنها، فلسفۀ تشریع مجازات قصاص نفس بهخوبی روشن و زمینۀ پاسخهایی نقضی و حلی برای شبهات قصاص ایجاد شود. بر اساس نتایج بهدستآمده در این مقاله، پنج اصل کلامی که عبارتند از: ۱. اصل کرامت ذاتی انسان؛ ۲. اصل هدایتگری و رستگاری؛ ۳. اصل عدالتطلبی و احقاق حق؛ ۴. اصل حیات و پویایی فرد و جامعه؛ ۵. اصل بازدارندگی در مجازات، بر تشریع مجازات قصاص نفس حاکمند. این مقاله با بهرهگیری از اقتضائات این اصول و استفاده از تقدم و تأخر آنها در پاسخ به شبهات قصاص، به نمونههایی از این شبهات نظیر برتری مجازات حبس ابد بر قصاص نفس و نیز مخالفت قصاص با حس بشردوستی انسان و کرامت انسانی قاتل پاسخ میدهد.
A systematization of religious propositions concerning Islamic punishments, particularly qisas (retaliation in kind), and extraction of the principles governing their legislation play a significant part in understanding the philosophy behind their legislation and how to respond to objections raised against them, since it is only in this way that the ground is prepared for a systematic reply. Drawing on the descriptive-analytic method and considering the human existential dimensions and the human developmental course in Islamic psychology, this article seeks to extract theological principles, a proper deployment of which clarifies the philosophy of the legislation of qisas and paves the path for presenting counterexamples or explanatory replies to objections raised against this ruling. Based on the findings of this article, there are five relevant theological principles: (1) the principle of human inherent dignity, (2) principle of guidance and salvation, (3) principle of justice and fulfilment of rights, (4) principle of life as well as individual and social dynamics, and (5) principle of deterrence in punishment. These are the principles governing the punishment of qisas. This article utilizes the implications of these principles and their priorities to reply to some objections raised against qisas, including the superiority of life prison to qisas and its incompatibility with altruistic and human dignity considerations.
Machine summary:
اصل هدایتگری و رستگاری اصل کلامی دیگری که در تشریع مجازات قصاص نفس نقش مهمی ایفا میکند، اصل هدایتگری و رستگاری است؛ زیرا از آنجا که هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال و قرب الهی است (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج۱۸، ص ۳۸۸؛ مصباح یزدی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۷) و همۀ مخلوقات، از جمادات گرفته تا نباتات و حیوانات، مسخر انسان شدهاند تا او را در رسیدن به این هدف یاری کنند (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج۱۸، صص ۱۶۱-۱۶۲؛ جاثیه، ۱۳؛ جوادی آملی، ۱۳۸۹، ص۱۴۰) و نیز آیات و روایات فراوانی بر اصالت آخرت و بازیچهبودن دنیا تأکید کرده و دنیا و زندگی آن را فقط از آن جهت که در خدمت کسب مقامات اخروی قرار گیرند ارزشمند دانستهاند (عنکبوت، ۶۴؛ انعام، ۳۲) و همچنین با توجه به مبانی انسانشناختی، نظیر فطرت توحیدی انسان (روم، ۳۰) و فقر ذاتی و خداجوبودن او (فاطر، ۱۵)، این نتیجه بهدست میآید که برنامۀ حقوقی او نیز باید متناسب با اهداف متعالی و روح خداجویی او تدوین شود (جوادی آملی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۳).
همچنین استخراج این اصول مبتنی بر درک همهجانبه از انسان و ساحتهای وجودی او در انسانشناسی اسلامی است؛ یعنی مجازات قصاص نفس در نظام کیفری اسلام بهگونهای است که نهتنها خللی در مسیر تکامل او به وجود نمیآورد، بلکه خود بهوجودآورندۀ زمینهای برای رشد و تکامل است.
همچنین اصل حیات و پویایی فرد و جامعه بر این است که مجازات قصاص نفس باید حیات و پویایی را برای همه به ارمغان آورد، نه اینکه خود موجب عقدههای روانی و ناهنجاریهای اجتماعی گردد.