Abstract:
نقد تاریخی بهویژه ازآنجهت موردِتوجه نواندیشان دینی بوده که تصور میشده میتوان اسلامی نوگرا و اصیل را در خاستگاه تاریخیاش تصور کرد که با باور و عمل مسلمانانِ دوران بعد تفاوت داشته است. اما این نگاه تاریخی مشکلات الهیاتی، تاریخپژوهانه و سیاسی دارد. در این نوشتار به بررسی سه اثر درباره حقوق و آزادیهای زنان که با توجه بهنقد تاریخی نوشتهشدهاند، پرداخته خواهد شد. این آثار عبارتنداز: قرآن و زن اثر آمنه ودود؛ زنان مؤمن در اسلام اثر اسماء بارلاس؛ و حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) از امیرحسین ترکاشوند. نویسندگان سه کتاب مزبور با این پیشفرض که حکم خدا با دریافت ما از آن تفاوت دارد، میکوشند زندگی دینی را باارزشهای عادلانه سازگار و این هدف را با اتخاذِ ساختار روشنِ پژوهشی محقق سازند، اما در این آثار اشکالاتی هم وجود دارد. نویسندگان رویکرد الهیاتیشان را در تفسیر، بهطور سازوار حفظ نمیکنند، بهصورت گزینشی از منابع استفاده میکنند، در تحلیلشان گاه مقولههای مدرن را بر آثار پیشامدرن تحمیل میکنند، به تجربههای خاص بدن زنانه و مردانه توجهی ندارند، در منابع اصلی از نکاتی که قابلیت تفسیر مردسالارانه دارند چشمپوشی میکنند و به قرآنبسندگی دچار شدهاند. توجه به این مشکلات میتواند به ما کمک کند تا نگاه عادلانه به متون دینی را با دقت روشی و محتوایی در تحلیل متون همراه کنیم.
Historical criticism has especially proved useful for religious reform intellectuals to reconstruct an original renewalist Islam, which was totally different from the belief and practice of later Muslims. However, this historical perspective has also suffered from certain theological, historical, and political problems. In this essay, I look at three works that have used historical criticism to give a liberatory vision for women’s rights and freedoms: Amina Wadud’s Qur’an and Woman, Asma Barlas’s Believing Women in Islam, and Amir-Hossein Torkashvand’s Hijab at the Time of the Prophet. These three books are built on the assumption that divine rules may different from our perception of those rules, and try to adapt our understanding with values of justice. However, these works suffer from several problems. Their theological approach in exegesis is not sustained consistently in a single work, they sometimes refer to their historical sources selectively, they sometimes impose modern categories on pre-modern works, overlook particular experiences of embodied men and women, do not consider the points in primary literature that lend themselves to patriarchal interpretations, and only limit themselves to the Qur’an. Considering these issues may help us develop interpretations of the Qur’an that both serve the causes of justice and are methodologically rigorous.
Machine summary:
براي نمونه تصور مي شده است که اگر مسلمانان ازنظر توجه به حقوق و آزادي هاي فردي و اجتماعي در وضعيت مطلوبي قرار ندارند، دليل آن فاصله گرفتن از وضعيتي اصيل درجايي از تاريخ است يا اگر زنان امروز بايد براي حقوق خود بجنگند، به اين دليل است که از برابري اي که مدنظر قرآن و پيامبر اسلام (ص ) بوده است ، دور شده اند.
به طور خاص ، نوانديشان با کاربست روش تاريخي، به ويژه در مورد مسائل زنان ، به نتايج ارزنده اي رسيده اند و فهم نوي آنها از تاريخ اسلام و متن قرآن به آگاهي بسياري از مسلمانان درباره عدالت جنسيتي کمک کرده به گونه اي که دستاوردهاي آنان بخشي از اطلاعات عمومي بسياري از مسلمانان متجدد است ؛ اما خود اين کاربست ها و نتايج نيازمند ارزيابي علمي هستند.
او نتيجه ميگيرد که گرچه قرآن به نقش هايي از زنان اشاره ميکند که وابسته به شرايط فرهنگي و اجتماعي هستند -که البته در اين ميان برخي هم در بسياري از جوامع ديده ميشوند؛ مانند خانه داري- اما در موارد فراواني قرآن نشان ميدهد که ملاک برتري انسان ها جنسيت نبوده و بلکه تقواست و اتفاقا زناني مانند مريم و مادر موسي و ملکه سبا براساس تلاش هاي انساني و فارغ از جنسيتشان تمايز مييابند (ودود، ١٣٩٣: ٩٥-٧٦).
مبناي اصلي، برابري نهايي همه انسان ها در پيشگاه خدا و نابرابري آنها به خاطر اقتضائات اجتماعي است که در توضيح احکام مربوط به زن و مرد در قرآن نيز به کار ميرود، مثلا ودود در تفسير آيۀ ٣٤ سوره نساء (آيه قواميت ) ميگويد که قرآن قواميت «بعضي» از مردان را بر بعضي از زنان ذکر ميکند، اين قواميت فقط به روابط زن و شوهر مربوط ميشود و حاصل نظام نفقه است .