Abstract:
یکی از چالشیترین مباحث محافل علمی و غیرعلمی در سده اخیر در اقصی نقاط جهان مسأله زنان و حقوق آنان است. جوامع اسلامی نیز از این مسأله بیبهره نبوده و گفتگوهای و حتی کشمکشهای زیادی پیرامون زنان و جایگاه آنان در اسلام و فقه اسلامی صورت گرفته است. در همین راستا شاید بتوان گفت چالشیترین آیه قرآن کریم پیرامون زنان آیه 34 سوره نساء هست که به مباحثی همچون قوامیت مردان، برتری مردان، اطاعت زنان از شوهران و ضرب زنان توسط مردان اشاره دارد. در این میان جریانهای نواندیش همچون جریان «فمینیسم اسلامی» دیدگاههای متفاوتی عرضه کرده است. از اینرو در مقاله حاضر به روش توصیفی-تحلیلی نظرات اسما بارلاس بهعنوان یکی از نواندیشان برجسته فمینیسم اسلامی پیرامون آیه 34 سوره نساء تبیین شده و ارزیابی میگردد. بارلاس معتقد است سنت تفسیری پدرسالار در جوامع اسلامی به الهامات الهی قرآن بیتوجهی کرده و برداشتهای نادرست پدرسالارانه خود را به خواست الهی نسبت داده است. وی قوامیت را به «حفاظت و حمایت»، تفضیل را به «برتری مالی»، قانتات را به «قنوت و تسلیم در برابر خداوند، نه شوهر»، نشوز را به «اختلال در زندگی زناشویی، نه نافرمانی از تمکین شوهر» و ضرب را به «برخوردی نمادین، نه کتک زدن» تفسیر کرده است. در ادامه مقاله نشان داده شده که مبنای فکری بارلاس یعنی تاریخمندی قرآن نواقصی جدی دارد و برخی نظرات قرآنی او پیرامون آیه 34 سوره نساء خلاف ظواهر قرآنی، منابغ لغوی و روایات معصومین علیهمالسلام است.
One of the most important challenges in scientific and non-scientific areas in recent centuries in all parts of the world is the issue of women's rights. Islamic societies also have dealt with this issue and there have been many conversations and even conflicts about women and their place in Islam and Islamic jurisprudence. In this regard, it can be said that the most challenging verse about women in the Holy Quran is 4:34 which refers to issues such as the strength of men, the superiority of men, obedience to men and multiplication by men. Meanwhile, modernists such as "Islamic feminism" has offered different views. Therefore, in the present article, the views of Asma Barlas as one of the prominent modern thinkers of Islamic feminism regarding verse 4:34 are explained and evaluated in a descriptive-analytical manner. Barlas believes that the patriarchal interpretive tradition in Islamic societies has ignored the divine revelations of the Qur'an and attributed its patriarchal misconceptions to divine will. He interpreted “Qiwamah” to "protection", “Tafzil” to "financial superiority", “Qonoot” to " submission to God, not the husband", “nuzhuz” to "disruption of marital life, not disobedience to the husband" and “multiplication” to "symbolic act, not a beating." It is demonesterated that Barlas's thought, ie the historicity of the Qur'an, has serious shortcomings, and some of her Qur'anic views on verse 4:34 are contrary to the Qur'anic appearances, lexical sources, and narrations of the Infallibles (peace be upon them).
Machine summary:
تبيين و ارزيابي آراء فمينيست هاي اسلامي پيرامون آيه ٣٤ سوره نساء؛ مطالعه موردي ديدگاه اسما بارلاس محمدصادق هدايت زاده سهيلا پيروزفر چکيده يکي از چالشيترين مباحث محافل علمي و غيرعلمي در سده اخير در اقصي نقاط جهان مسأله زنان و حقوق آنان است .
Feminism تفکر فمينيسم در جهان اسلام به دو صورت ظاهر شده است ؛ نوع اول آن از اواخر قرن ١٩ ميلادي آغاز شده و زنان مسلمان در برخي نقاط شرق در پي افزايش تحصيلات و بالارفتن سطح آگاهي و به دليل توسعه حضور اجتماعي و ارتباط بيشتر با جامعه ، با الهام گيري از مفاهيم فمينيسم غربي و استفاده از برداشت هاي رايج و سنتي از قرآن درصدد تغيير اوضاع اجتماعي بوده اند؛ اينان در متن جريانات اصلاح طلب اسلامي، خواستار تجديد در اجتهاد و احياي حقوق زنان گرديدند، حقوقي که در قرآن کريم آشکارا بيان شده ولي در عمل از آنان مضايقه شده بود.
نوانديشان عرصه فمينيسم اسلامي رويکردهاي مختلفي اتخاذ نموده اند؛ برخي با رويکرد تاريخي به وقايع و تحولات گوناگون تاريخ عرب پيش از اسلام و پس ازآن اشاره کرده و درصدد ارائه الگويي متفاوت جهت اثبات برابري جنسيتي زن و مرد هستند؛ عده اي ديگر رويکرد حقوقي داشته و با طرح مباحث فقهي - حقوقي، سعي در ايجاد تحولي در نظام حقوقي زنان متناسب با آرمان هاي فمينيستي داشته اند؛ دسته اي ديگر نيز، با تأکيد بر مباحث هرمنوتيکي و تفسيري، به خوانشي نوين از آيات قرآن کريم جهت اثبات برابري جنسيتي همت گمارده اند (شيرزاد، شيرزاد و هدايت زاده ، ١٣٩٥، ص .