Abstract:
بحث از زبان دین و چیستی آن، یکی از مسایل مهم در حوزه فلسفه دین به شمار میآید. در این پژوهش مقصود از گزارههای دینی تمام مقولات دینی است که موضوع و محمول قضیه قرار میگیرد. برخی، گزارههای دینی را فاقد معنا و گروهی معنادار میدانند، گرچه در نوع ارایه معنا نیز دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. کسانی که زبان دین را معنادار میدانند، گاهی کل زبان دین و گاهی بخشی از آن را نمادین و استعاری قلمداد میکنند. از این رو مبحث استعاره، تاثیر مستقیمی در فهم آیات قرآن و تفسیر آنها دارد که با توجه به آن، بسیاری از مشکلات به صورت معناداری برطرف خواهد شد. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. ابتدا با روشی توصیفی، مهمترین رویکردهای استعاری در معناداری گزارههای دینی بررسی میگردد و درنهایت با روشی تحلیلی به این ارزیابی کلی خواهیم رسید که در این رویکردهای استعاری به معناداری ملاک روشن و دقیقی برای تمایز بخشهای استعاری از غیر استعاری گزارههای دینی ارایه نشده است.
Discussing the language of religion and it’s nature is one of the most important issues in the field of philosophy of religion. In this article, religious propositions mean all religious categories that include the subject and the predicate of the proposition. Some consider religious propositions to be meaningless and sme consider religious propositions to be meaningful, although there are different views on the type of presentation of meaning, those who consider the language of religion to be meaningful, sometimes consider the entire language of religion and sometimes a part of it to be symbolic and metaphorical. Therefore, the subject of metaphor has a direct effect on the understanding of the Qur'anic verses and their interpretation; According to which, many significant problems will be solved. The method of this research is descriptive and analytical. First, with a descriptive method, the most important metaphorical approaches in the meaningfulness of religious propositions are examined, and finally, with an analytical method, we will reach this general evaluation that in these metaphorical approaches to meaningfulness, is not provided a clear and precise criterion for distinction between metaphorical and non-metaphorical parts of religious propositions.
Machine summary:
ابتـدا بـا روشـي توصيفي، مهـم تـرين رويکردهـاي اسـتعاري در معنـاداري گـزاره هـاي دينـي بررسـي ميگردد و درنهايت با روشي تحليلي به اين ارزيابي کلي خـواهيم رسـيد کـه در ايـن رويکردهاي استعاري به معناداري مـلاک روشـن و دقيقـي بـراي تمـايز بخـش هـاي استعاري از غير استعاري گزاره هاي ديني ارائه نشده است .
دو مسـئله اصـلي ايـن پـژوهش عبـارت انـد از: کـدام نظريه هاي معناداري، زبان دين را استعاري ميدانند؟ تا چـه انـدازه رويکـرد اسـتعاري، در حـل معضلات معناداري گزاره هاي ديني موفق است ؟ پيشينه پژوهش بررسي پيشينه نگاه استعاري به زبان دين خود يک پژوهش مستقل ميطلبد؛ اما با وجود اين در اينجا به اختصار به برخي موارد اشاره ميشود.
ساجدي نيز در کتاب فلسـفه زبـان دينـي (۱۳۹۳) در فصـل ششـم ، استعاره ، تمثيل و نماد را محور سخن قرار داده است و اهميت اين فصل بيشـتر بـه جهـت رويکـرد تاريخي مؤلف به بحث زبان دين است .
نظريه هـاي پـل تيلـيش ، ريکور، آکويناس و ديگر نظريه پردازن زبان دين نيز در مقـالاتي بـه صـورت مسـتقل بررسـي شـده است ؛ براي نمونه عسکري يزدي در مقاله «تبيين و نقد نظريه نمادين پل تيليش در زبان » (۱۳۹۳) و برکاتي در مقاله «بررسي رابطه مفهوم نماد و استعاره در انديشه ريکور» (۱۳۹۴) به بررسي و تحليـل ديدگاه نقش نماد در زبان دين از منظر اين دو نظريه پـرداز پرداختـه انـد.
اين ديدگاه نه تنها مسئله معناي گزاره هاي ديني را حل نمي کند بلکه اصولا زبان دين را فاقد معناي محصلي مي داند و زبـان ديـن را بـه زبـاني هنـري کـه صـرفاً تحريـک کننـده و برانگيزنده است ، تقليل ميدهد.