Abstract:
منطق مفهومسازی در علوم اجتماعی یکی از مناقشات معرفتشناسی و روششناسی را تشکیل میدهد. یکی از اصلیترین نزاعها حول نسبت دانش و ارزش است که آیا ضروری و ممکن است که دانشمند اجتماعی در ساخت و پرداخت مفاهیم از ورود ارزشهای فرهنگی اجتناب کند یا اینکه ارزشها از عناصر مقوم و منطقی مفهومسازی محسوب میشوند؟ در این صورت، مفهومسازی آغشته به ارزشهای محقق چگونه مخلّ عینیت نیست؟ در پاسخ به این پرسش، رهیافت اثباتی و طبیعتگرایانه دورکیم معتقد است که مفاهیم علوم اجتماعی غیرارزشبار و دخالت ارزشهای محقق در مفهومسازی مخلِّ عینیت است. پژوهش حاضر بر اساس رهیافت پسااثباتی وبر که بر معرفتشناسی ایدهآلیسم کانت، نئوکانتیها و منظرگرایی نیچه استوار است، استدلال میکند که مفاهیم علوم اجتماعی ارزشبارند؛ اما ارزشباری مفاهیم اجتماعی نهتنها مانع عینیت نیست که شرط سوبژکتیو عینیت است. نگارنده بر اساس تفکیک وبری ربط ارزشی از حکم ارزشی، نشان میدهد که دخالت ارزشهای محقق اجتماعی در مفهومسازیِ تیپ آرمانی در چه سطحی جایز است و در چه سطحی ناجایز و مخل بیطرفی در علم و تحصیل عینیت است.
The logic of conceptualization in the social sciences is one of the epistemological and methodological controversies of the social sciences. One of the main disputes over the relationship between knowledge and value is whether it is necessary and possible for the social scientist to avoid the introduction of cultural values in the construction of concepts or are values an integral and logical element of conceptualization? In this case, how can conceptualization imbued with the values of the researcher not hinder objectivity? In answer to this question, Durkheim's positivist and naturalistic approach argues that the concepts of the social sciences are value-laden and that the involvement of researcher values in conceptualization is detrimental to objectivity. Based on Weber's post-positivist approach, which is based on the epistemology of Kant's idealism, neo-Kantians, and Nietzschean's perspectivism , the present study argues that the concepts of the social sciences are value-laden, and that value-laden of social concepts is not only an obstacle to objectivity, it is also a subjective condition of objectivity. Based on Weber's separation of Value Relation from Value Judgment, the author shows to what extent the interference of social researcher values in conceptualization is permissible and to what extent it is impermissible and detrimental to the neutrality of science and objectivity.
Machine summary:
(دورکيم ، ١٣٩٧: ٥١-٥٠) در مقابــل رهيافت اثباتــي و طبيعت گرايانه دورکيم ، مقالــه حاضر در جهت اين تز پسااثباتي استدلال ميکند که مفاهيم علوم اجتماعي ارزش بار ولي واجد عينيت است و براي اين بررسي به سه دليل به سراغ روش شناسي تيپ آرماني وبر رفته است .
(وبر، ١٣٨٥: ٢٢١) بر اساس آراء وبر و تفاسير وبرپژوهان ، تيپ آرماني بر ايده آل سازي از ابژه تحقيق استوار است و در دو مرحله انتزاع و ترکيب برساخت ميشود: «تيپ آرماني، تأکيد يک جانبه بر يک يا چند ديدگاه است که از طريق ترکيب شمار زيادي از پديده هاي منفرد گسسته و پخش انضمامي به دست ميآيد که در واقعيت ، پراکنده و منفصل و کم و بيش موجود و گاهي ناموجودند و در يک برساخته تحليلي مفهومي مرتب شده اند».
(هکمن ، ١٣٩١: ٣٣) اما در مرحله انتزاع ، بر اســاس چه معياري تشخيص عناصر مهم ، اصلي و معنادار از عناصر غير مهم و فرعي را براي محقق اجتماعي ممکن ميشــود؟ مطابقت با ابژه ؟ يا ربط ارزشــي؟ از نظر وبر، مطابقت با ابژه شرط لازم براي ساخت تيپ آرماني است اما شرط کافي نيست ؛ تيپ آرماني تنها در صورتي که در ارتباط با ارزش ها ساخت يابد يعني عناصر واقعيت تحت لواي «ايده هاي ارزشگذار» از انسجام و کليت برخوردار شود، کامل ميشود.