Abstract:
رشد سریع فناوریهای ارتباطی، دولتها را با این حقیقت روبهرو کرده که شکل جدیدی از دیپلماسی، در قالب دیپلماسی رسانهای، وارد عرصة معادلات بینالمللی شده است. در این دیدگاه، نسبت به دیپلماسی، رسانه ابزاری تلقی میشود که سیاستمداران با استفاده از آن، دیدگاه خود را محک میزنند و از رسانه، به عنوان ابزاری در جهت ارتقای منافع ملی استفاده میکنند. در این میان، اهمیت دیپلماسی رسانهای برای جمهوری اسلامی ایران، در دوران پسابرجام و با در نظر گرفتن خروج آمریکا از برجام و اتخاذ راهبرد "رئالیسم تهاجمی" و اعمال " فشار حداکثری" بر ایران، دوچندان میشود. از این رو پژوهش حاضر، با استفاده از روش فراترکیب، در چارچوب نظریة همگرایی رسانهها و با در نظر گرفتن ظرفیت رسانهای موجود در ایران، این موضوع را بررسی میکند که چگونه جمهوری اسلامی ایران، با استفاده از ظرفیتهای رسانهای خود " سیاست موازنة قوا " را در پیش گیرد و در تغییر رویکرد جامعة بینالمللی در قبال ایران موثر عمل کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد، جمهوری اسلامی ایران، باید با به کارگیری بازوهای رسانهای و بازتعریف منافع ملی خود در شرایط جدید، و تمرکز بر دو حوزة محوری سیاست و افکار عمومی و توسعة همکاریهای رسانهای کشورهای همسو و همپیمان، همچون چین و روسیه نسبت به ایجاد موازنة قوا در برابر آمریکا در عرصة منطقهای و جهانی اقدام کند.
The rapid growth of communication technologies has made governments face the fact that a new form of diplomacy, namely “media diplomacy”, has entered the arena of international equations. From this perspective, compared to the conventional diplomacy, the media is considered aa a tool that politicians use to test their views and a tool to promote national interests. In the meantime, the media diplomacy for the Islamic Republic of Iran, in the post-JCPOA era by taking into account the withdrawal of the United States from the Nuclear Agreement and adoption of the strategy of "offensive realism" and the application of the "maximum pressure" against Iran, has become ever more important. Therefore, the current research, using the meta-combination analysis, in the framework of the theory of media convergence and considering the existing media capacity in Iran, investigates how the Islamic Republic of Iran, by using its media potentials, to employ the "Balance of Power Policy" and become more effective in changing the approach of the international community towards Iran. The results of this research show that the Islamic Republic of Iran, by using its media arms and redefining its national interests in new circumstances, and focusing on the two central areas of politics and public opinion and developing media cooperation with friendly and allied countries, such as China and Russia, to create a balance of power against America in the regional and global arena.
Machine summary:
نتایج این پژوهش نشان میدهد، جمهوری اسلامی ایران، باید با به کارگیری بازوهای رسانهای و بازتعریف منافع ملی خود در شرایط جدید، و تمرکز بر دو حوزة محوری سیاست و افکار عمومی و توسعة همکاریهای رسانهای کشورهای همسو و همپیمان، همچون چین و روسیه نسبت به ایجاد موازنة قوا در برابر آمریکا در عرصة منطقهای و جهانی اقدام کند.
بر این اساس، پژوهش حاضر با استفاده از نظریة همگرایی رسانهای و با در نظر گرفتن شرایط موجود و نقش رسانه و دیپلماسی رسانهای در مدیریت و بهبود سیاست خارجی، توسعة منافع ملی و مدیریت افکار عمومی، به بررسی ضرورتها و راهکارهای دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی ایران، در راستای سیاست موازنة قوا در دوران پسابرجام میپردازد.
در ایران، تحقیقات و آثار ارزشمندی در حوزة دیپلماسی رسانهای به چاپ رسیده است که از آن جمله میتوان به کتاب دیپلماسی رسانهای با تأکید بر نقش صدا و سیما نوشته محمد اسماعیلی (1389)، کتابهای کمپین دیپلماسی رسانهای: عطف به ارتباطات استراتژیک (1394) و جریان شناسی جهانی رسانههای بزرگ (1388) نوشته دکتر رها خرازیآذر و مقالههایی همچون " از دیپلماسی مدرن به دیپلماسی رسانهای" از دکتر قوام (1384)، " درک مفهوم دیپلماسی رسانهای؛ رسانهها بهمثابه ابزار دیپلماتیک"؛ از دکتر خرازیآذر، مقالة بزگمهری و نعمتی (1390) با عنوان " تأثیر دیپلماسی رسانهای بر سیاست خارجی" و مقاله سلطانیفر و خانزاده (1392) با عنوان " دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی ایران"، اشاره کرد.