Abstract:
پژوهش حاضر به بیان تأثیر موسیقی و ارتباط آلات آن در وصول به حق و فنا فی اللّه در دیوان شمس می پردازد، مولوی تقریرات متنوعی از آلات موسیقی را در این عوالم، به ظهور آورده است. فنا به عنوان نهایت سیر الی اللّه و غایت همت عارفان در دیوان شمس، تجلی شگرف و شگفتی یافته است. در این سیر و سلوک، سماع نقشی اساسی داشته و موسیقی مناسب با آن از اهمیت بالایی برخوردار است؛ از این رو در تصوف، موسیقی و آلات آن کارکردی شایسته و بایسته دارند و در عروج سالک به بلندای عرفان، مؤثرند. آنچه در فنا برای سالک رخ میدهد غیرقابل توصیف است و زبان، توان بیان و پرداختن بدان را ندارد و از طریق وجد و سماع سالک که با ناله و نوای سازها همراه میشود، میتوان شمهای از آن را درک کرد. مولانا از تأثیر موسیقی در وصول به حق، بسیار بهره برده و بارها از آلات موسیقی در تشریح وادی فنا سود جسته و خود را به سان بسیاری از آن آلات بههمراه معشوق در آن مقامات دیده است. در این جستار سعی بر آن است، با روشی توصیفی- تحلیلی، گسترۀ فنا و رابطۀ آن با سماع و موسیقی و تأثیر آن در احوال سالک، مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد و پس از تجزیه و تحلیل دادهها، به نتایج مقتضی دست یازیم.
Perdition as the ultimate step into God and the highest efforts of the mystics in the Divan of Shams is an excellent manifestation. In this concept, dance (Samah) has a significant role and the music has a great importance. Hence, in Sufism, music and its instruments are respected and desirable, and have impressive effects in the ascension of the peripatetic to the highest level of mysticism.What is happening to a peripatetic is unutterable, the tongue is unable to interpret it, and somewhat can be comprehended by the excitement of the peripatetic, which is accompanied by sounds of music instruments. Mawlana has benefited greatly from the influence of music on the way to the God, and he repeatedly used the musical instruments in describing the area of perdition and saw himself as many of those instruments as the beloved in those levels. This research has been implemented on evaluating the extent of perdition and its relationship with music and dance and its effect on the nature of the peripatetic.
Machine summary:
در دیوان شمس، مولانا بارها از آلات موسیقی، ناله و بیان سازها، نام برده و بیانناپذیری عشق و ارادت بیحدومرز به معشوق را چونان زبان توانا و تفسیرناپذیر موسیقی دانسته و بارها سعی بر آن داشته است که با تمثیل و توسل به آن آلات، از تجربههای عرفانی والای خویش سخن بگوید.
سرودن اغلب غزلیات مولوی در حالت سُکر و مستی بوده است و او در عوالم بیخودی سیر میکرده و معانی بلند عرفانی را در مجالس سماع در این حالت میسروده است، وی اغلب غزلیات خویش را زنده گفته است بدین معنی که به کنجی نرفته و ننشسته و در جدال کاغذ و قلم شعر نساخته است بلکه بر طبق مدارک بسیار بیشتر آنها را فیالبداهه در مجالسِ رقص و سماع در حالت وجد سروده است (شمیسا، 1373: 107) چنانکه خود میگوید: تو مپندار که من شعر بخود میگویم تا که بیدارم و هشیار یکی دم نزنم (مولوی، 1390: 357) نسیم رقص و سماع و موسیقی بر تار احساس او وزیده و به گوش جان او راه یافته است: «موسیقی زبان جانهاست و نغمهها، چون نسیم پرطراوتی که بر تار احساس، زخمه میزنند» (جبران خلیل، 1383: 13) یا میتوان انگاشت که چونان لرزش تاری است که به گوش جان راه مییابد.
تأثیر و ارتباط آلت موسیقی «نی» در عروج سالک به مراتب فنا یکی از آلات موسیقی در این وادی نی است که بسیار در شعر مولوی و دیوان شمس از آن سخن رفته است، ني در شعر مولوی مهم و اصيل و منشأ وصل و وحدت است، همان نی که مطلع مثنوی معنوی است و خواننده را به مجلای ملکوتی خویش وارد میکند.