Abstract:
این پژوهش با هدف بررسی مبانی نظری حق و تکلیف در اندیشه کانت و هابرماس دو متفکر آلمانی قرون هجدهم و بیستم و دلالتهای تربیتی مستخرج از آن مبانی است.روش این پژوهش؛ از نظر هدف پژوهشی و کاربردی و با توجه به سنخ دادههای بکارگفته شده از نوع تاریخی- تحلیلی و استدلالی است. یافته های تحقیق پژوهش نشان می دهد دیدگاههای حقوقی کانت و هابرماس از دو زمینه اجتماعی و معرفتی متأثر بوده و این دو دیدگاههای خود را- که اولی معطوف به برجسته کردن نقش سوژه (ذهن) در تحولات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و حقوقی، و دومی معطوف به تعاملات سوژه با عوامل اجتماعی است، در پاسخ به نیازهای زمانه خود عرضه کردهاند. دلالتهای تربیتی آراء این دو نیز دقیقاً در همین زمینه پیش کشیده شده است. به این معنا، ایدهآلیسم آلمانی زمانه کانت و چپگرایی انتقادی زمانه هابرماس دو زمینة مؤثر بر اندیشههای این دو هستند. با اینحال، چنین نیست که این دو متفکر تماماً متأثر از زمینة اجتماعی خود باشند و افکار آنها بازتاب اندیشههای زمانهشان باشد. آن دو تا حد بسیار زیادی مسیر و جهت افکار زمانه خود را جهت داده و بر آنها تأثیری شگرف نهادهاند.
This study aims to examine the theoretical foundations of right and duty in the thought of Kant and Habermas, two German thinkers of the eighteenth and twentieth centuries, and the educational implications derived from those foundations.Method of this research; In terms of research and practical purpose and according to the type of data used, it is of historical-analytical and argumentative type.Findings of the research show that Kant and Habermas's legal views are influenced by two social and epistemological contexts, and these two views - the first of which focuses on highlighting the role of the subject (mind) in cultural, social, political and legal developments, and the second It focuses on the subject's interactions with social factors, in response to the needs of their time. The educational implications of the views of these two are presented in exactly the same context. The results of this study showed; During the comparison and discussion of these two systems of thought, which consider both human intellect as the only refuge for the development and realization of intellectual and institutional modernity, we will try as much as possible to discuss the issues raised, especially in the field of education and culture and territorial conditions. We Iranians should also be expanded to benefit from the issues raised both for a better understanding and possible use for the Iranian education system.Keywords: Kant, Habermas, Right, Homework, Education
Machine summary:
هابرماس و ديگر حقوق دانان و متفکران و انديشمندان بر خلاف صحبت هاي وجودشناسانه جدي در باب وجود و يا عدم وجود واقعيتي به نام «طبيعت » که کانت آن را مطرح کرده بود و آن را به مثابه واقعيتي ذيعقل و ذياراداه که استعدادهاي متعددي به موجودات و انسان بخشيده است تا بشريت به سمت نظام سياسي و حقوقي جمهوري حرکت کند و آزادي خود را در قامت اين نوع از ساختار عقلاني بيابد، دانسته و در اين زمانه آن را بي اثر دانسته اعلام داشتند اولاً درواقع چنين نيسـت و بسـياري از قوانين حقوقي و مدني بر اسـاس امور مبتلابه واقعي و ابتدا در قامت دسـتوري جزئي تعريف مي شوند و سپس به صورت قوانيني کلي درميآيند.
براي کانت ، تربيت اخلاقي بايد از همان آغاز، يعني از مرحله تأديب موردنظر باشد اما به دليل نياز به سطحي از بلوغ و پختگي فکر و تمرين و سلوک نظري و عملي، اقدام جديد در خصــوص آن بعد از تربيت شــهروندي و تمرين هاي لازم براي مشــارکت با ديگران و ديگرپذيري انجام ميگيرد و اين موضوعي است که نظام سياستگذاري آموزش و پرورش در ايران بايد ضمن حفظ دغدغه هايي چون حفظ و توســعه روحيه ديني و مذهبي در کودکان و نوجوانان محصــل ، در کنار عقلانيت معطوف به پيشـــرفت و آزادي مورد توجه قرار دهد.