Abstract:
در این تحقیق رابطه عین و ذهن در فلسفه اجتماع نزد ملاصدرا بررسی شد. ملاصدرا معتقد است به به حضوری بودن علم، حتی در ادراک واقعیت های خارجی یا کارکردهای عقل عملی در رابطه با زیست اجتماعی انسان ، بنابراین، باید سنخیتی باشد میان نفس در در مرتبه عالم مادی و و انواع واقعیت های موجود در آن، که رخدادها و فرآیندهای اجتماعی را نیز در بر می گیرد،. مسئله اصلی اصلی تحقیق چگونگی هم سنخ بودن وجود عالم و واقعیت های موجود در آن است.مانند واقعیتهای اجتماعی (عینیت) با علم حضوری (ذهنیت). روش این تحقیق توصیفی –تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای بوده است. نتایج این بررسی نشان نشان داد که فلسفه اجتماع که مرتبط با وقایع اجتماعی هستند، نوعی ادراک در نفس انسان پدید می آورند می آورند که هم سنخ با آفرینش اجتماعی انسان است و در جهت به کمال رساندن نفس توسط نفس عملی است.
In this study, the relationship between object and mind in the philosophy of society was examined by Mulla Sadra. Mulla Sadra believes in the presence of science, even in the perception of external realities or the functions of practical intellect in relation to human social life, therefore, there must be a connection between the soul in the material world and the types of realities in it, which define social events and processes. Also includes. The main issue of research is how the existence of the universe and the realities in it are similar. Like social realities (objectivity) with face science (subjectivity). The method of this research was descriptive-analytical using library resources. The results of this study showed that the philosophy of society, which is related to social events, creates a kind of perception in the human soul that is in line with human social creation and is practical in order to perfect the soul by the soul.
Machine summary:
ملاصدرا قائل به حضوري بودن علم ، حتي در ادراک اعيان خارجي يا کارکردهاي عقل عملي در رابطه با زيست اجتماعي انسان است ، بنابراين ، ميان نفس در مرتبه عالم مادي و نحوه هاي واقعيت هاي موجود در آن که رخدادها و فرآيندهاي اجتماعي را نيز در بر مي گيرد، بايد سنخيتي باشد.
انعکاس اين حقايق در ذهن بشر، تحقق يافتن علم به موجودات خارج از ذهن ، نقش خود انسان در حصول ادراک و نيز جايگاه عالم ماورا طبيعت در تحقيق صورت هاي ادراکي از مهم ترين و کليديترين مسائلي است که ذهن فيلسوفان مسلمان را به خود مشغول کرده بود.
چارچوب مفهومي اين تحقيق بر اساس نظريه ملاصدرا درباره اتحاد عقل و عاقل و معقول ، و هم سنخ بودن ذهن و عين در رابطه با واقعيات اجتماعي همچون ديگر واقعيتهاي برگرفته از عالم مادي است .
نفس به دليل ضعف ادراک و حضور در اين عالم و نيز تعلق به امور جسماني، امکان مشاهده نامه و تلقي کامل مثل نوريه براي او فراهم نيست بلکه مشاهده اي ضعيف و ملاحظه اي ناقص است .
زيرا علم ، هستي مجرد از ماده اي است که متحد با مدرِک خود ميباشد و لذا ميان نفس و صورت هاي ادراکي آن نوعي رابطه اتحادي وجود دارد.
اما در واقع اين گونه نيست و متعلق ادراک حسي نه ماهيت شئ خارجي بلکه وجود صورت هاي ادراکي است که واجد کمالات صورت مادي و فاعل اوست .