Abstract:
نظریه گرامشی فارغ از نگاه ارزشی در خصوص مفهوم روشنفکری، چشمانداز جدیدی در مطالعات جامعه شناسی سیاسی گشود. در معنای مورد نظر گرامشی کسب هژمونی توسط یک نیروی اجتماعی به موفقیت چهار سطح روشنفکران سنتی، انداموار، جامعه روشنفکری و روشنفکران عام وابسته است. نظام معنایی تولید شده توسط روشنفکران سنتی به عنوان رأس هرم روشنفکری توسط سایر سطوح روشنفکری در جامعه بسط داده میشود. کسب هژمونی توسط روشنفکران سنتی که در بسیاری از موارد در قدرت نیز سهیم هستند به تولید نظام معنایی مورد نظر خود و شالودهشکنی نظام معنایی نیروهای اجتماعی رقیب بستگی دارد. روشنفکران سنتی مدرنیته در دوران پهلوی موضوع پژوهش حاضر میباشد. نتایج نشان دهنده آن است که در دوران پهلوی روشنفکران و نظام معنایی مورد نظر آنها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛ روشنفکران دوران پهلوی اول مانند فروغی، تقیزاده و تیمورتاش که نگاه حداکثری داشته و با تولید نظام معنایی متکی بر «باستانگرایی و ایرانیت» بر حذف نیروهای اجتماعی رقیب یعنی مذهب و نظام ایلی متمرکز بودند. دسته دوم روشنفکران 1332-1322 که به دنبال احیاء «سلطنت مشروطه» بوده و محمد مصدق و حسین مکی نماینده این طیف میباشند. دسته سوم روشنفکران ناکام بعد از کودتای 28 مرداد، مانند جلال آلاحمد، بازرگان و شریعتی که به ناچار با کنارگذاشتن نظام معنایی اولیه و در چرخشی صدوهشتاد درجهای با گذشت نیم قرن، جذب نظام معنایی دین و مذهب شیعه شده و در سایه مفاهیمی مانند «بازگشت به خویشتن» به موفقیت گفتمان انقلاب اسلامی 1357 کمک کردند.
Gramsci's theory opened a new perspective in the study of political sociology, regardless of the value view of the concept of intellectualism. In Gramsci's sense, the acquisition of hegemony by a social force depends on the success of the four levels of traditional intellectuals, the organ, the intellectual community, and the general intellectuals. The semantic system produced by traditional intellectuals as the top of the intellectual pyramid is developed by other levels of intellectuals in society.The traditional intellectuals of modernity in the Pahlavi era are the subject of the present study. The results show that in the Pahlavi era, intellectuals and their desired semantic system can be divided into three categories; The intellectuals of the first Pahlavi era, such as Foroughi, Taghizadeh, and Teymourtash, who had a maximalist view and focused on eliminating rival social forces, namely religion and the tribal system, by producing a semantic system based on "archaism and Iranianism." The second group of intellectuals 1332-1322 who sought to revive the "constitutional monarchy" and Mossadegh and Makki are representatives of this spectrum. The third group of failed intellectuals after the 28 Mordad coup d'etat such as Jalal al-Ahmad, Bazargan and Shariati, who were forced to abandon the original semantic system and in a rotation of one hundred and eighty degrees after half a century, were absorbed in the semantic system of the Shiite religion. Concepts such as "return to self" contributed to the success of the 1979 Islamic Revolution discourse.
Machine summary:
روشنفکران سنتي مدرنيته در دوران پهلوي؛ زمينه هاي شکل گيري انقلاب اسلامي 1 احسان مدمليل تاريخ دريافت : ١٤٠١/٠٥/٠١ شيوا جلال پور فريدون اکبرزاده ٣ تاريخ پذيرش : ١٤٠١/٠٧/٠٥ حامد محقق نيا٤ چکيده نظريه گرامشي فارغ از نگاه ارزشي در خصوص مفهوم روشنفکري، چشم انداز جديدي در مطالعات جامعه شناسي سياسي گشود.
٢-سوال و فرضيه پژوهش ٢-١-سوال : نقش روشنفکران سنتي مدرن در ساختار قدرت دوران پهلوي چه بود و تحت تأثير چه عواملي روشنفکران ، به خويشتني که سال ها کمر به حذف آن بسته بودند، پناه برده و به وقوع انقلاب اسلامي ١٣٥٧ کمک کردند؟ ٢-٢-فرضيه پژوهش : روشنفکران سنتي مدرنيته در دوران پهلوي مهمترين نيروي اجتماعي بودند که براي توسعه نظام معنايي مورد نظر خود به تصرف جامعه سياسي و روي کارآوردن نظام خودکامه پهلوي مبادرت ورزيدند.
اين موضوع که فروغي به عنوان مهمترين روشنفکر سنتي (مطابق با آنچه گرامشي آورده است ) مدرنيته ، در طول سال هاي حيات خود چه هدفي را دنبال ميکرد و نقشي که وي در تحولات ايران بعد از انقلاب مشروطه داشته است چه سمت وسويي داشته ، نياز به موشکافي دارد.
جلال آل احمد نماينده روشنفکراني است که بعد از سال ها تجربه و ضديت با نظام ايلي و عشاير، مذهب و روحانيت شيعه و متأثر از ديدگاه هاي منتقد مدرنيته افرادي مانند هايدگر، سارتر و گرامشي، اين بار در ضديت با آرمان هاي روشنفکران دوران مشروطه و رضاشاه ، بازگشت به مذهب و اصول اسلام راستين را راه حل مشکلات جامعه ايران ميدانستند.