Abstract:
هدف: هدف از ارائه این تحقیق، تبیین معضلات قوه مجریه در پرتو نظریه منشوری و ارائه الگویی در راستای نیل به حکمرانی خوب است.روش تحقیق: تحقیق حاضر از جنبه هدف، توسعهای-کاربردی بوده و دادهها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 19 نفر از خبرگان سازمانهای دولتی ایران جمعآوری و با روش تحلیل محتوا، تحلیل شدند و در نهایت همه ابعاد و مؤلفههای بهدستآمده با تکنیک دلفی فازی تحلیل و تأیید شدند.یافته های پژوهش: در پژوهش حاضر، روش دلفی فازی در مجموع در دو دور به انجام رسید. مقدار فازی زدایی برای سنجش میزان اتفاق نظر خبرگان در دور دوم برای ابعاد و مولفه های معضلات قوه مجریه در پرتو نظریه منشوری و حکمرانی خوب بالای 0.7 بدست آمده است که نشان میدهد هماهنگی بین دیدگاهها وجود دارد. بنابراین ابعاد حکمرانی خوب شامل تحقق پذیری پاسخگویی، مشارکت، شفافیت، انصاف یا عدالت، مشروعیت، قدرت، مدیریت ریسک و انعطاف پذیری، ظرفیت دولت، تعاملات موسسات دولتی و اثر بخشی است.
Objective: The purpose of this study is to explain the problems of the executive branch in the light of prismatic theory and to provide a model for achieving good governance.Methods: The present study was applied-objective in terms of purpose and the data were collected through in-depth semi-structured interviews with 19 experts of Iranian government organizations and analyzed by content analysis method. Finally, all dimensions and components obtained by fuzzy Delphi technique Were analyzed and confirmed.Findings: In the present study, the fuzzy Delphi method was performed in two rounds. The value of fuzzy to measure the degree of consensus of experts in the second round for the dimensions and components of the problems of the executive branch in the light of prism theory and good governance is above 0.7, which shows that there is coordination between the views. Thus, the dimensions of good governance include accountability, participation, transparency, fairness, legitimacy, power, risk management and flexibility, government capacity, interactions of government institutions, and effectiveness.
Machine summary:
در اين رهگذر عواملي نظ ير فقدان قوانين تسهيل کننده ، جامع و کافي جهت مشارکت فراگير مردم ؛ مشخص نبودن جايگاه تشکل هاي مردمي و نقش قانوني آن ها، بيتوجهي به اجراي قوانين وضع شده (مانند اجراي قانون کاهش حجم دولت )، گسترگي نظ ام بروکراتيک غيرمشارکت جو، سلط ه وسيع دولت بر نظ ام توليد و توزيع ثروت ، تمرکز بالا در تصميم گيريها، عدم تفويض اختيارات به ديگر بخش هاي غيردولتي، اجراي نظ ام دستوري و شبه مشورتي در تصميم گيريها، ارتباط ات غيرمنعط ف و بسته ، برنامه ريزي متمرکز، توزيع نابرابر اختيار و قدرت و رسميت بالاي دولت ، ديوان سالاري سنتي و ناکارآمدي در امکان تحقق و پاسخگويي، عدم توازن قدرت و اختيارات دولت ، پاسخگويي سلسله مراتبي و پاسخگو بودن به مرکز قدرت ، عدم شفافيت در رفتار و عملکرد دولت و رفتار يکسويه دولت و ملت ، تخصيص و توزيع نامناسب منابع ثروت و شفاف نبودن مقررات اقتصادي و تجاري ( ,Gholipour ٢٠٠٥)، از جمله دلايلياند که احساس نياز به حکمراني خوب و شايسته را ايجاب ميکند، اين است که حکمراني خوب در راستاي تببين مشکلات قوه مجريه و در قالب نظ ريه منشوري مي تواند، شکل بگيرد.
با اين حال ، روش تجزيه و تحليل داده ها در بخش کيفي جهت شناسايي ابعاد و مولفه هاي معضلات قوه مجريه در پرتو نظ ريه منشوري در راستاي نيل به حکمراني خوب از روش دلفي فازي استفاده شده است .