Abstract:
هدف این مقاله بررسی مولفههای فرهنگ سیاسی ایران و چگونگی رواج آنها در دوره محمدرضاشاه میباشد. برایناساس، سئوال مقاله این است که فرهنگ سیاسی ایران در دوره محمدرضاشاه دارای چه مؤلفههایی بوده و این مؤلفهها چگونه رواج (شیوع) پیدا کرده بودند؟ فرضیه پژوهش این است که فرهنگ سیاسی ایران در دوره حکومت محمدرضاشاه، دارای مؤلفههای غیرمدنی بوده و از میان عوامل مختلفی که در شیوع این مولفهها نقش داشتهاند، ساختار سیاسی نقش مهمتری داشته است؛ مقاله بر این ادعاست که افرادی که طی سالهای مدید تحتسلطهی حکومت اقتدارگرای پهلوی دوم زندگی کرده بودند، بهصورت طبیعی خصلت غیردموکراتیک (اقتدارگرایانه) پیدا کرده بودند و روح حاکم بر نخبگان سیاسی و مردم ایران در رفتار، اخلاق و روحیات آنها متجلی شده است. نظام سیاسی مذکور با اتخاذ و اعمال سیاستهای اقتدارگرایانه، توانسته بود از شکلگیری بسترها و امکانات لازم برای بروز و رواج مؤلفههای مدنی و مثبتی چون قانونگرایی، اعتماد سیاسی و ... در فرهنگ سیاسی ایران جلوگیری کند و بهجای آن، فضای ساختاری لازم را برای تقویت و رواج مؤلفههای غیرمدنی و منفی چون ترس از شاه یا حکومت، احساس ناامنی، بیاعتمادی سیاسی، خشونت و ستیزهجویی، عدمتساهلومدارای سیاسی و ... در فرهنگ سیاسی ایران شکل دهد. لازم به ذکر است که در این مقاله از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است.
The purpose of this article is to study the components of Iranian political culture and how they spread during the period of MohammadReza Shah. Therefore, The question of the article is what components of Iranian political culture in the period of MohammadReza Shah had and how these components were formed? The hypothesis of the research is that the political culture of Iran during the period of MohammadReza Shah had non-civilized components and among the various factors that played a role in the prevalence of these components, the political structure played a more important role; the article believes that people who lived under the authoritarian Government of the second Pahlavi for many years were naturally undemocratic and authoritarian, and that the ruling spirit of the Iranian political elite and people was reflected in their behavior, morals and morals. By adopting and applying authoritarian policies, this regime was able to form the necessary bases and facilities for the emergence and spread of positive and civil components in Iranian political culture such as: legalism, political trust and ... prevent and instead provide the necessary structural space for the emergence and spread of non-civilized and negative components such as: fear of the power of the king or government, feelings of insecurity, political distrust, violence and militancy, political intolerance, etc in the Iranian political culture. In this article, the descriptive-analytical method has been used.
Machine summary:
براين اساس ، سئوال مقاله اين است که فرهنگ سياسي ايران در دوره محمدرضاشاه داراي چه مؤلفه هايي بوده و اين مؤلفه ها چگونه رواج (شيوع ) پيدا کرده بودند؟ فرضيه پژوهش اين است که فرهنگ سياسي ايران در دوره حکومت محمدرضاشاه ، داراي مؤلفه هاي غيرمدني بوده و از ميان عوامل مختلفي که در شيوع اين مولفه ها نقش داشته اند، ساختار سياسي نقش مهم تري داشته است ؛ مقاله بر اين ادعاست که افرادي که طي سال هاي مديد تحت سلطه ي حکومت اقتدارگراي پهلوي دوم زندگي کرده بودند، به صورت طبيعي خصلت غيردموکراتيک (اقتدارگرايانه ) پيدا کرده بودند و روح حاکم بر نخبگان سياسي و مردم ايران در رفتار، اخلاق و روحيات آن ها متجلي شده است .
در واقع از آن جا که نظام هاي سياسي اقتدارگرا زمينه هاي لازم و قانوني را براي شکل گيري فرديت و کردارهاي سياسي و اجتماعي فردي و آزادي عمل و انديشه فراهم نميکنند، در عمل ، فضاي ساختاري لازم براي بروز و رواج مؤلفه هاي غيرمدني و منفياي چون ترس از قدرت شخص حاکم يا حکومت ، اطاعت پذيري، بدبيني و بياعتمادي، احساس ناامني، خشونت و ستيزه جويي، انفعال سياسي، قانون گريزي، چاپلوسي، عدم تساهل و مداراي سياسي، توطئه باوري و...
ساختار حکومت اقتدارگرا و رواج مولفه هاي غيرمدني در فرهنگ سياسي در دوره محمدرضاشاه در دوره محمدرضاشاه به دليل توهم خودبزرگ بيني و غرور و کيش شخصيت شاه و نيز انتظاراتي که وي (حکومتش ) از جامعه داشت ، فرهنگ سياسي از نوع تبعي آن در جامعه ايران [تقويت شده ] بود (ازغندي، ١٣٧٩: ١٧١)؛ محمدرضاشاه به طورکلي در مقطع زماني دوازده ساله ي پس از سقوط پدرش رضاشاه ، پادشاه مقتدري نبود (ر.