Abstract:
نظریة پلورالیزم دینی از جمله نظریههای متأخر بهشمار میرود که با اهدافی متفاوت توسط پیروان آن، طرح و دنبال میشود. این نظریه که مورد گفتگو و گاه مناقشه فراوان بوده، در تفسیر تسنیم نیز مفصلاً طرح و نقد شده است. تسلط نویسنده به این نظریه و ارائة بحثی فراگیر که جنبههای مختلف این نظریه را مورد واکاوی قرار میدهد و بهرهگیری از استدلالهای عقلی و نقلی، از محسنات بحث مطرح شده در این تفسیر است. فقدان پاسخی روشن به مقولة رستگاری که از مهمترین پرسشهای پلورالیزم دینی است، طرح برخی مطالب درون دینی که در پاسخ به اندیشة پورالیستی غیرقابل اتکاء به نظر میرسد و همچنین در نظر نگرفتن برخی آیات قرآن که به نوعی مؤید پلورالیزم دینی هستند، از مهمترین نقدهای وارد به مباحث مطرح شده در این تفسیر است. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای به نقد پلورالیزم دینی در تفسیر تسنیم پرداخته است.
The theory of religious pluralism is one of the latest theories that has been developed and pursued by its followers with different goals. In Tasnim commentary, this theory, which has created a lot of controversies, has been introduced in detail and criticized. The author's mastery of this theory and his presentation of a comprehensive discussion that explores various aspects of this theory and the use of rational and narrative arguments are some of the advantages of the discussion. Lack of a transparent answer to the question of salvation, which is one of the most important questions of religious pluralism, the presentation of some intra-religious topics which seem not to be dependable in response to pluralist thought, and the presentation of some Qur'anic citations to confirm the denial of pluralism without taking into consideration some other related verses are criticisms levelled against the issues discussed in this commentary. The present paper, relying on a descriptive-analytical method using library sources, critiques religious pluralism in Tasnim commentary.
Machine summary:
آيت الله جوادي آملي اگرچه در پرسش هاي خويش مقولۀ نجات را مطرح کرده و حتي در بحثي پيرامون شاخه هاي پلوراليزم ديني آن را در سه شاخۀ حقانيت ، نجات بخشي و اجتماعي تقسيم کرده است (نک : جوادي آملي، ج ٢٧، ص ٤٣٤) و در خلال بحث ، اشاره هايي گذرا به بحث امکان نجات داشته است (همان ، ص ٤٢٣، ٤٢٤ و ٤٢٥)، لکن رأي روشن خويش را در مورد اين پرسش که به نظر ميآيد در دنياي امروز پرسش اصلي و دغدغۀ مهم پيروان کثرت گرايي است ، ارائه نداده است .
بنابر آنچه گفته شد، نقد محوري که بر نقد پلوراليزم مطرح شده در تفسير تسنيم وارد است ، عدم ورود و اعلام نظر پيرامون مقولۀ نجات و رستگاري پيروان ديگر اديان است ؛ مسئله اي که خود مؤلف ابتدا آن را طرح کرده است .
بنابراين هم به اين جهت که نميتوان افراد محتمل النجات را صرفا منحصر در مستضعفان دانست و هم بدان جهت که شمار افرادي که باور و عمل به دين اسلام و مذهب شيعه ندارند بسيار است ، در عين پذيرش تفاوت ميان جهنم نرفتن با بر صراط مستقيم بودن ٣، کماکان اين پرسش باقي ميماند که سرانجام پيروان اديان آسماني و ديگر فرق اسلاميبه ويژه در زمان حاضر چيست ؟٤ پاسخ به اين پرسش از آنجا اهميت دارد که يکي از اهداف پلوراليزم ديني، نفي انديشه اي است که بر اساس آن چون پيروان ديگر اديان شقاوت مندند، لذا هرگونه تعامل و همزيستي با آن ها نه تنها سودمند نيست بلکه صرفا بايد در حد ضرورت باشد و آن هم غالبا با اکراه صورت ميپذيرد.