Abstract:
در حقوق مدنی ایران به تبع فقه اسلامی، برای تعیین رابطه پدر و فرزندی، استناد به قاعده فراش پذیرفته شده است. بر مبنای این قاعده طفل متولد در زمان زوجیت، ملحق به شوهر است، مشروط به اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد. اگر علیرغم تحقق شرایط فراش، زوج مدعی عدم انتساب طفل متولد شده به خود باشد و برای اثبات ادعای خود به آزمایش دیانای استناد و نتایج این آزمایش بر عدم لحوق طفل دلالت کند، تکلیف طفل متولد شده از حیث انتساب، مورد تردید قرار میگیرد. جهت تعیین تکلیف، نظریه سنتی عدم پذیرش آزمایش دیانای را با علل تشریع قاعدة فراش و حفظ بنیان خانواده سازگارتر میداند. این در حالی است که ضرورت توجه به دانش بشری که دادرس را در کشف واقع یاری میرساند باعث شده است که توجهبه نتایج حاصل از این نوع آزمایشها توصیه شود. در واقع اماره بودن قاعدة فراش صرفاٌ از جهت عدم علم بهواقع است و با این اوصاف به سختی میتوان گفت که اگر راهی علمی وجود داشته باشد که بر اساس آن بتوان با اطمینان بالا نسبت بین پدر و فرزند را معلوم کرد، همچنان باید از راهی رفت که واقعیت را تنها به طور ظنی کشف میکند.
In Iranian civil law, as a result of Islamic jurisprudence, in order to determine the relationship between father and offspring, reliance upon the rule of marital paternity presumption is accepted. Based on this rule, a child who is born during marriage is considered the husband’s offspring, provided that no less than six months and no more than ten months have passed from the date of sexual intercourse to that of birth. If, despite the existence of the above conditions, a husband should claim that the child born to the couple does not belong to him, and in order to prove his claim, he relies upon a DNA test and the results of this test indicate that the child is not attributed to him, the situation of the born child is doubted in terms of attribution. In order to clarify the issue in question, the traditional theory considers rejection of the DNA test more compatible with the reasons for legislating the aforementioned rule and preservation of the foundations of the family. This is so while the need to pay attention to human knowledge which helps the judge discern the truth has made it advisable to pay attention to the results of these types of tests. In fact, the said rule is considered as a presumption due only to lack of knowledge, and therefore, it can hardly be maintained that if there is a scientific method through which the relationship between father and child can be determined with a high degree of certainty, one should still resort to a method that discerns the reality only through conjecture.
Machine summary:
در واقع اماره بودن قاعدة فراش صرفا از جهت عدم علم به واقع است و با اين اوصاف به سختي مي توان گفت که اگر راهي علمي وجود داشته باشد که بر اساس آن بتوان با اطمينان بالا نسبت بين پدر و فرزند را معلوم کرد، همچنان بايد از راهي رفت که واقعيت را تنها به طور ظني کشف مي کند.
١ با توجه به اطميناني که از نتايج آزمايش دي ان اي حاصل مي شود اين سوال مطرح است که آيا مي توان با استناد به اين آزمايش حکم به اثبات نسب داد؟ با اين سوال نيز مواجهيم که در صورت تعارض امارة فراش و آزمايش دي ان اي کدام يک مقدم است ؟ در رأي مورد بررسي ملاحظه مي شود شعبه ٤٣ دادگاه عمومي مشهد به استناد قاعدة فراش معتقد است طفل منتسب به زوج است ؛ هرچند نتايج آزمايش دي ان اي دلالت بر ١.
با توجه به اين که در همين پرونده ، شعبه ٢٦ ديوان عالي کشور در مقام رسيدگي فرجامي قايل به اين نظر است که نتايج آزمايش ژنتيک نمي تواند علي رغم وجود شرايط فراش مورد استناد قرار گيرد، اين مرقومه به بررسي رأي مذکور در پرتو حقايق علمي و نظرات فقهي و حقوقي خواهد پرداخت .
در اين بخش ضمن بررسي قطعيت آزمايش دي ان اي در نفي و اثبات نسب به اين امر توجه خواهد شد که نتايج اين آزمايش دقتي نزديک به صددرصد دارند و اگر علي رغم اين که نتايج آزمايش دلالت بر عدم رابطۀ ابوت دارد، به صرف وجود شرايط قاعدة فراش ، طفلي به مردي منتسب دانسته شود با يافته هاي علمي و حقايق بيولوژيک مخالفت شده است (بند اول ).