Abstract:
مفهوم شوالیه و شوالیهگری در روند تاریخی از امپراتوری روم باستان تا اواسط قرون وسطی به-
تدریج شکل گرفته است و تبدیل به الگویی والا از جنگاوری و شرافت در رمانس) نوعی شعر
روایتگونه در ادبیات اروپا (شده است. کرتین دوتروی، یکی از نخستین رمانسنویسان مشهور
فرانسوی، شش منظومه با موضوع افسانههای شاه آرتور سروده است که از میان آنها پنج منظومه
ارک و انید، ایوین: شوالیه شیر، کلیگس، پرسیوال: داستان جام و شهسوار ارابه به جاماندهاند.
رمانس شهسوار ارابه اثر دوتروی در داستانهای شاه آرتور جایگاه ویژهای دارد، زیرا با واردکردن
لانسلوت فرانسوی به حلقه شوالیههای شاه آرتور زمینه را برای نقش مایهها و مفاهیم شوالیه گری
مانند عشق درباری، احترام به بانوان و اخلاقیات مسیحی مهیا میسازد. میرجلال الدین کزازی این
رمانس را با عنوان شهسوار ارابه به فارسی برگردانده است هدف پژوهش حاضر این است که میزان
وفاداری ترجمه کزازی به متن اصلی شهسوار ارابه، نوشته کرتین دوتروی را به عنوان یکی از
مشهورترین رمانسهای قرونوسطایی بسنجد. این جستار پایبندی متن برگردان شهسوار ارابه به
قراردادهای حاکم بر شوالیه گری، زبان بهکار رفته در متن اصلی و انعکاس این قراردادها و فرهنگ
شوالیهگری را در ترجمه کزازی بر پایه فضای کنشی متن بررسی میکند. معانی صریح ناشی از
کنش و روابط عناصر سازنده متن را پوشش میدهند؛ محتوای معنایی از طریق همنشینی در یک
زنجیره، موجب کنش میشوند و معطوف به کنش شخصیتها یا عاملهای کنش و اثرات ناشی از
آنها است. ترجمه شهسوار ارابه در سه سطح واژهها، لحن و دستور زبان از نظر رعایت سبک
رمانس و قراردادهای حاکم بر شوالیه گری بررسی شده است. در هر یک از این سه سطح، واژهها،
لحن و دستور زبان از جنبههای آرکاییسم) باستانگرایی (، بزمی و رزمی بودن، بیان لطافت و
ظرافت، استفاده از ادبیات مردمی و زبان روایی و توصیفی، ضمن مقایسه با عناصری مشابه در متن
اصلی و با هدف شناسایی و تحلیل شباهتها و تفاوتها ارزیابی شدهاند. یافتههای این پژوهش
نشان میدهند که در سطح واژهها، کزازی به استفاده از واژههای آرکاییک و حماسی اصرار میورزد
و از واژههای غنایی و اصطلاحات مردمی، که از مولفههای اصلی زبان رمانس قرونوسطایی
هستند، بهره نمیگیرد و لذا از سبک متن اصلی دور میشود. در سطح لحن، آرکاییسم، فضای
حماسی و غیرروایی و ارجح دانسته شدن آواهای انسدادی فارسی به آواهای سایشی عربی سبب
میشوند که زبان ترجمه از سبک رمانس فاصله بگیرد و مفاهیم کلیدی فرهنگ شوالیه گری نقض
شوند. در سطح دستور زبان نیز برتری زبان حماسی به زبان غنایی، پیچیدگی جملهبندی و
آرکاییسم نحوی، همگی حاکی از این هستند که کزازی زبان شوالیه گری را رعایت نکرده و به سبک
رمانس قرون وسطایی پایبند نبوده است.
Machine summary:
(Riddy, 1987: 41) رمانس شهسوار ارابه اثر دوتروي در داستان هاي شاه آرتور جايگاه ويژه اي دارد، زيرا با وارد- کردن لانسلوت فرانسوي به حلقه شواليه هاي شاه آرتور زمينه را براي نقش مايه ها و مفاهيم شواليه - گري مانند عشق درباري، احترام به بانوان و اخلاقيات مسيحي مهيا ميسازد و اين درحالي است که رمانس هاي پيشين بيشتر تحت تاثير جنگاوري و ارزش هاي پهلواني بودند.
در اين جستار دو پرسش اصلي مطرح ميشود: آيا کزازي زبان و معادل هاي سبکي و واژگاني مناسبي براي برگردان رمانس فرانسوي شهسوار ارابه انتخاب کرده است ؟ آيا اين برگردان فرهنگ غالب بر شواليه گري و قراردادهاي حاکم بر آن را به گونه اي وفادارانه و مناسب به نمايش ميگذارد؟ پاسخ به اين پرسش ها از راه بررسي ويژگيهاي منحصربه فرد رمانس و سنت هاي شواليه گري در قرون وسطي ميسرميشود.
در ادامه اين بخش ابتدا انتخاب واژه در ترجمه کزازي بررسي ميشود و سپس به ترتيب لحن اثر و دستور زبان آن باتوجه به تفاوت هاشان با متن اصلي رمانس دوتروي و تاثير آن ها در رعايت قراردادهاي شواليه گري تحليل ميشوند.
داستان اصلي رمانس اين چنين آغاز ميشود: «در يکي از روزهاي جشن فراروي ، شاه آرتور بارداده بود، با همه آن شکوه و زيبايي که آرزو ميُبرد که دربارش بدان آراسته باشد، به همان سان که پادشاهي را ميسازيد و ميبرازيد» (کزازي، ۱۳۸۹: ۱۱) و استفاده از زبان آرکاييک را اين گونه در مقدمه ترجمه خود توجيه ميکند: «کهنگي و ديگرساني اين زبان چنان است که خوانندگان امروزين فرانسوي، اگر زبانشناس و ادب - دان و دانش آموخته نباشند، آن را به درستي و روشني درنميتوانند يافت .