Machine summary:
"چند روز بعد بزور قونسول انگلیس داود خان و معاضد السلطنه صاحب منصبان ژاندارمری را بواسطهء آنکه نظام ملی را مشق میدادند محبوس کرده بود در این وقت عدهء نظام ملی در شیراز به هشتصد نفر رسیده بود و بعد از بیست روز بواسطهء فشار ملت مجبور شدند آنها را خلاص کنند در این ضمن کاپیتان آرتیکزن مأمور کرمان شد و کاپیتان انکنمان مقام او را گرفت آنهم پس از چند روز حکم تلگرافی برای دستگیری سلطان اخگر میدهد ولی مثل حکم اول بلا اثر میماند.
ژاندارمها قاطر بسیاری بدست آورده فشنگها را بار سوار و پیادهرو به«چغادک»نهادند اسبهای تمام صاحب منصبان را هم همراه بردند که صاحب منصبان نتوانند چارهجوئی بکنند هرچند سلطان اخگر از تمام این اقدامات مطلع و داخل جریان کار بود ولی بطوری محرمانه کار میکرد که هیچکس غیر از خودش و آنهائیکه هم عقیده بودند نمیدانستند بعد بهر تدبیری بود حکمی از فرماندهء کل ژاندارمری برازجان صادر میکند که برود آنها را مراجعت بدهد باین تدبیر بدون دغدغه خود را بعده میرساند.
سلطان اخگر هم برای پس گرفتن کاروانسرا و توپ و بدرقهء کاپیتان با سی سوار و هشتاد پیاده حرکت میکند از اینکه کاپیتان از دست رفتن ژاندارمری برازجان متغیر شده بود استفاده کرده قول میدهد که کاروانسرا و توپ را پس بگیرد و در همان حال جنگ تمام پستهای عرض راه را نگاهداری نماید بشرط آنکه مطالبات ژاندارمها را تا به آن روز ادارهء ژاندارمری فارس بپردازد کاپیتان قبول میکند که هشت روزه مطالبات آنها را بدهد."
Automated keywords:
برازجان
،
نور محمد خان
،
مجاهدین
،
سلطان اخگر
،
جنگ
،
شیراز
،
ژاندارمها
،
کاپیتان
،
ژاندارمهای سلطان اخگر در قلعه
،
سلطان اخگر به اکبر خردل