Abstract:
ایمانوئل کانت به واسطه«انقلاب کپرنیکی»که در عرصه سیاست و مدیریت جامعه ایجاد کرده است همواره مورد توجه اندیشمندان و سیاستمداران قرار داشته است.در فلسفه حقوق او با تعاریفی که از مفهوم«حق»و«تکلیف»ارائه میدهد جایگاه آزادی و مالکیت را در فلسفه خود متمایز از سایر فیلسوفان مطرح میکند.در دیدگاه کانت حق عبارت از مجموعه شرایطی است که به موجب آن گزینش یک نفر میتواند طبق قانون کلی اختیار با گزینش فرد دیگری متحد شود.ازاینرو کانت همواره سعی میکند که منشاء کلیه احکام حقوقی را در عقل جستجو کند.
Machine summary:
"لذا کانت میگوید که باید به زور افراد را وادار کرد که به درون قلمرو حکومت بیایند و این کاربرد زور عادلانه است:«ضرورت کاربرد زور مشروع عمومی بر یک امر واقع نیست بلکه بر یک تصور پیشینی عقل استوار است: زیرا حتی اگر فرض کنیم که مردم پیش از تشکیل یک حکومت مشروع عمومی در جامعه همواره خوشطینت و راستکردار بودهاند باز هم افراد،ملتها و حکومتها هرگز نمیتوانند مطمئن باشند که از خشونت دیگران ایمن هستند».
83 در مورد قوای حکومت کانت سه قوه را از هم متمایز میسازد و بیان میکند که هر حکومتی دارای سه قوه است که این قوا خود با اجزاء سهگانه قیاس قابل مقایسه است:قوه مقننه در حکم کبری، قوه مجریه در حکم صغری و قوه قضائیه در حکم نتیجه قیاس است:اما قدرت قانونگذاری فقط میتواند متعلق به اراده همگانی مردم باشد و چون این منشاء تمام حقوق است قطعا نمیتواند به کسی زیان برساند.
34 بنابراین چون حکومت فقط برای آزادی بیرونی افراد تشکیل یافته لذا شورش یا مقاومت علیه هر حکومتی برابر است با عمل بر مبنای قانونی که همه حکومتها را ناامن و متزلزل میسازد و لذا این منع نهتنها مطلق است بلکه ضرورتا نیز مطلق باید باشد.
اما این صلح دائم که نهاییترین غایت کل حقوق ملی است در نظر کانت یک معنای دست نیافتنی است اما ما باید همواره آن را بعنوان یک آرمان و ایده در نظر خود داشته باشیم:«اما اصول سیاسی جویای این غایت،یعنی تحقق چنان اتحادیهای از ملتها که در جهت تقرب مدام به این وضعیت مفید باشد چون تقرب مدام به این غایت یک تکلیف و لذا حق افراد انسان و به تبع آن حق ملتهاست،قابل وصول میباشند»."