هنر چیست (3) Journal Article

"همین اختلال و سردرگمی عقاید را،اروپائیهائی که ایمان خویش را همه‌جانبه از دست داده بودند،کوشیدند که تا سطح یک قانون بالا برند و اثبات کنند که این همبستگی‌ زیبائی و خوبی با یکدیگر،درست در جوهر موضوع نهان است و زیبائی و خوبی باید که‌ هم‌آهنک باشند؛و نیز میگفتند که کلمه و مفهوم( Kalokagatia (که برای یک یونانی معنائی‌ داشت و برای یک اروپائی بهیچ رو دارای معنائی نیست)عالیترین ایدآل بشریت را تشکیل میدهد. مهم نیست که چنین تئوریهائی ممکن‌ است تا چه حد بی‌مأخذ و تا چه اندازه مخالف هرآنچه برای بشریت شناخته شده است باشند، اهمیت ندارد که این تئوریها تا چه اندازه بر خلاف اخلاق باشند؛این تئوریها بی‌آنکه‌ انتقادی دربارهء آنها بعمل آید،بمنزلهء ایمان قبول میشوند و گاهی تا قرنها-با تعصبی که در مردم تحریک شده است،دربارهء آنها موعظه میشود؛تا اینکه مقتضیاتی که این تئوریها آنرا توجیه میکنند از بین برود و یا ابتذال و بیمزگی فرضیه‌های تبلیغ شده بیش از اندازه آشکار و نمودار گردد. خود این شاعر مصداق‌ اندیشهء خویش واقع شده،زیرا که از او جز این نیم بیت اثری باقی نمانده است و آنرا هم از دیگری میپندارند؛ (2)- Malthus (3)-«زیبائی-حقیقت-خوبی» اگر برای یکبار هم شده است،بر این اصول سه‌گانه(که برای ما از لحاظ دوستی و صحت‌ بمنزلهء تتلیث مذهبی شده‌اند،)بر سبیل عادت ننگریم،و از خود بپرسیم:از این سه کلمه که‌ سازندهء این سه اصلند چه میفهمیم،و این سئوال را بدین‌سبب از خود کنیم که خویشتن را از جهت موهوم بودن کامل اتحاد این سه کلمه و سه مفهوم کاملا قانع سازیم،(مفاهیمی که‌ مطلقا با هم متفاوت و بالاتر از همه در معنی با یکدیگر غیر قابل مقایسه‌اند تا بتوان آنها را در یکجا جمع کرد)،آنگاه بی‌پایگی سخن زیبائی‌شناسان بیش از پیش بر ما آشکار میگردد."