Abstract:
یاد و نام اقبال، یادآورمفاهیمی چون «خودی»، «رموز بیخودی»،« معرفت دینی»، «تجربهی باطنی»، «عرفان» و «مرد باطنی» است. شاید اندکی شگفت است اگر گفته شود اقبال از تحول و پویایی فقه نیز سخن گفته است؛ سخنانی که اگر سالها پیشتر مورد کنکاش و بررسی عالمانه قرار میگرفت بیتردید میتوانست راهگشای فقهپژوهان باشد. آنچه در این نوشتار میآید چیزی بیش از نقل جملاتی از اقبال نیست بدان انگیزه که جایگاه وی در جهان معاصر اسلام در حوزهی فقه پویا نشان داده شود و نیز بدان امید که انگیزهی کاوشی نو در همهی اندیشههای اقبال باشد.
Machine summary:
"اینک اقبال سؤال اساسی خود را مطرح میکند: «سؤالی که ترکیه امروز با آن روبهروست و محتملا کشورهای مسلمان دیگر نیز در آیندهای نزدیک با آن روبهرو خواهند شد این است که آیا فقه اسلامی قابل تحول و تکامل هست یا نه؟ و البته پاسخ گفتن به چنین سؤالی مستلزم کوشش عقلی عظیم است و بدون شک به آن جواب مثبت 1- در کتاب «احیاء فکر دینی»، این جملات بهصورت شعر و زیر هم آمده است.
رویهم رفته، وضعی که ابوحنیفه در برابر اعتبار فقهی حدیث داشته به نظر من کاملا درست بوده است، و اگر آزادیگری جدید هم، چنان صلاح بداند که از استفاده از حدیث دست بردارد کاری جز این نکرده است که از یکی از بزرگترین نمایندگان فقه در جهان تسنن پیروی کرده است.
انتقال قدرت اجتهاد از افراد نمایندهی مذاهب فقهی به یک مجمع قانونگذاری اسلامی، که نظر به رشد فرقههای مذهبی مخالف؛ تنها شکلی است که اجماع در زمان حاضر، به خود میتواند بگیرد؛ ممکن است سبب آن شود که مردمان معمولی هم که نظر صائبی در امور دارند راه پیدا کنند که در بحث در مسائل قانون و وضع قوانین سهیم باشند.
. اگر حقیقت قیاس، درست فهمیده و بهکار بسته شود همانگونه که شافعی به حق گفته است قیاس نام دیگری برای اجتهاد میشود که در حدود آنچه وحی شده آزادی مطلق دارد و اهمیت آن بهعنوان یک اصل از این امر آشکار میشود که به گفتهی قاضی شوکانی، چنانکه اکثر فقهاء نظر دادهاند، حتی در زمان پیغمبر اسلام هم مجاز بوده است."