Abstract:
کهنالگوها مفاهیمی مشترک هستند که از گذشتههای دور در میان اجداد بشر نسل به نسل منتقل شده و در پستوهای ضمیر ناخودآگاه جا گرفتهاند. این صور برای رسیدن به مرز خودآگاهی در نمادهای گوناگون طبیعی جلوهگر شده و در آثار هنرمندان نمود پیدا میکنند.کهنالگوها در شعر شاملو جلوه و جایگاه خاصی دارند و هر کدام از آنها به نوعی نشان داده میشود. برخی در قالب نمادها و تصاویر جلوه میکنند و برخی نیز خود را با ایجاد تاثیر بر ذهن و زبان شاعر نشان میدهند. در این مقاله تلاش میشود تا جایگاه دو کهنالگوی مهم یونگی مام بزرگ و پیر خرد در شعر شاملو مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. مام بزرگ و پیر خرد دو کهنالگوی مهمند که در شعر این شاعر نمود چشمگیری دارند. از آنجا که مام بزرگ میتواند در نمادهایی که ویژگیهای مادرانه در آنها وجود دارد، جلوهگر شود و در پارهای از عناصر که مظهری از مهربانی و فداکاری میباشند نمود پیدا کند. در شعر شاملو نیز به صورت جنگل، دریا، زمین، آفتاب ، میهن و امثال آن جلوهگر شده است. همچنین پیر خرد در شعر شاملو دانای کل است که شاعر با توسل به او تلاش میکند راز و رمزهای ناگشودهی زندگی را کشف کند و تلاش میکند با استمداد از این پیر به فلاح و رستگاری برسد.
Machine summary:
شاملو در شعر خود بیشتر به مظاهر خیر و نیکی پرداخته است و شاید تجربهی خوب از وجود مادر در شکلگیری این موضوع نقش مهمی داشته است.
آب زلالش را در جویبار خشکیده جاری میسازد تا با جاری شدن چمن را شادمان سازد و این همان لطف و فداکاری مادرانه است: باران جویبار خشکیده را در چمن سبز سفر میدهد (هوای تازه/228) شاعر در جای دیگر میگوید: زلالی چشمهساران از باران و خورشید تو سیراب میشود (آیدا: درخت و خنجر و خاطره/42) شب سیاه در نگاه او عطش دارد.
در شعر زیر دریا با صفت آبستنی آمده است و از آنجا که این صفت خاص مادر است میتواند دلیل محکمی بر مادر بودن دریا محسوب شود: و من در شیب تهیگاه دریا چنان فرو میشدم که برخورد کف قایق را با ماسههایی که دریای آبستن هرگز نخواهدشان زاد، احساس میکردم (هوای تازه/260) همانطور که گفته شد آب نماد مهربانی و سمبلی مناسب برای مادر تمام بشر است، با توجه به این موضوع و احساسی زنانه که آنیما در وجود مرد میآفریند، شاملو میگوید: ای کاش آب بودم گر میشد آن باشی که خود می خواهی ای کاش آب بودم ـ به خود میگویم ـ نهالی نازک به درختی گشن رساندن را (مدایح بی صله/149) زمین زمین اساسیترین و مهمترین سمبل مادر مثالی است.
احساس میکند کلید این آرمانشهر در دست پیر خرد است بنابراین از خدای خود میخواهد که او را در راه رسیدن به مسجدش یاری کند.
در این شعر شاعر از زبان پدری سخن میگوید که مخاطب او پسرش ماهان است و از او میخواهد که به نزد مختوم قلی برود و تعبیر رؤیایش را از او بپرسد و در اینجا میتوان پدر را خود شاملو فرض کرد.