Abstract:
در تعریف لغوی واژه هورقلیا اگرچه آرای متنوعی در باب یونانی، سریانی و عبری بودن آن وجود دارد، می توان دقیق ترین تعریف را «خورکلپا» به معنای جسم خورشیدی دانست که ریشه در فرهنگ و زبان ایران باستان دارد. در جهان شناسی حکمت اشراق، عالم هورقلیا را می توان با عالم صور معلقه، اشباح مجرده، عالم مثال و عالم خیال منفصل یکی دانست. ضمن آن که در مکتب شیخیه، با توجه به رویکرد کلامی آن مکتب، عالم ملکوت نیز معادل هورقلیا آمده است. اگرچه تفاوت هایی در جهان شناسی این دو مکتب، به ویژه در تعداد مراتب هستی، دیده می شود، مظاهر عالم هورقلیا نزد هر دو جریان مشترک است. برخی از این مظاهر بیشتر صبغه معرفت شناختی دارند و برخی صبغه هستی شناختی. از دسته اول، می توان به مظهر خیال، خواب و رویا و وحی و الهام اشاره کرد و از دسته دوم، می توان جنبه هستی شناختی جن و شیاطین، آینه و اصوات و روایح مثالی را نام برد.
There are four commentaries about linguistic roots of Hurqalia; Greek، Syraic، Hebraic and Farsi. Among these، we should prefer the fourth; Because Hurqalia has been originated from two Persian words: khur/hur and kalpa which are meant “solar body” and Iranian people knew this word. Suhrawardi as a founder of illuminative philosophy in twelfth century، explains world in four levels the third of which is inverted forms or imaginable world or suspended universe or separated analog world. All of these terms equals exactly to Hurqalia. In Shaykhiyya، Hurqalia is named spiritual world (Malakut). Beside of similarity between illuminative philosophy and Shaykhiyya we see some differences. Ahsaei، as a leader of Shakhiyya، explains world in three levels while suhrawardi puts it in four ones. Manifestations of Hurqalia in the both schools are unit. Some of these Manifestations are more epistemological like: imagination، dream، inspiration and some of them are more ontological like Jinns، mirror، immaterial voices and scents.
Machine summary:
"اخس بودن آن به دلیل ویژگی نیمه مجرد بودن و برخورداری از نورانیت ضعیف این عالم است ؛ به همین دلیل ، سهروردی عالم صور معلقه را جدا از عوالم بالاتر از خود، که نورانی و مجردند، در نظر می گیرد، بدین نحو که عالم عقول و انوار مدبر، اشرف از عالم صور معلقه اند و باید قبل از آن ایجاد شده باشند و عالم هورقلیا بر اساس طرف دیگر قاعده ، یعنی امکان اخس ، تاخر ذاتی دارد (١٧، صص :١٥٤-١٥٥).
هم احسائی و هم سهروردی جن و شیطان را در عالم هورقلیا می دانند که قادرند در قالب های مختلف ظهور کنند، ولی این قوالب باید متناسب با آن ها باشند؛ مثلا این سخن سهروردی که نفوس متوسطان گناه کار از ابدان عنصری جدا شده ، به صور معلقه ی شیاطین متصل می شوند، دلالت به این تناسب دارد.
در این که عالم هورقلیا عالمی نیمه مجرد است ، هر دو متفکر اشتراک نظر دارند؛ اما اختلاف آن ها در این است که احسائی آن را جزیی از عالم ملکوت می داند، ولی شیخ اشراق برای این عالم ، هویتی مستقل از نفس قائل است ، به این ترتیب که شیخ احمد احسائی عالم را بر سه بخش جبروت ، ملکوت و ملک تقسیم می کند و عالم هورقلیا را پایین ترین بخش عالم ملکوت و بالاترین بخش عالم ملک یا محسوسات معرفی می کند و لذا از دیدگاه او، این عالم از تجرد کمتری نسبت به عوالم بالاتر برخوردار است و به دلیل نزدیک بودن به عالم ماده ، شباهت زیادی به آن دارد؛ برای همین ، هر آن چه در عالم حس وجود دارد به صورت کامل تری در عالم هورقلیا یافت می شود."