Abstract:
حسن تعلیل یکی از صناعات ادبی است که علت هر پدیده را به صورت ادبی و با زبان هنر و تصویر بیان میکند. انوری از بزرگترین قصیدهسرایان قرن ششم هجری است که به مدح و وصف شاهان و امیران معاصر خویش پرداخته است.او در این شیوه به منظور خلق مضامین و تصاویر تازه،از صنعت حسن تعلیل استفادهء چشمگیری کرده است. در این مقاله،بعد از بیان مختصری از زندگی انوری و تعریف حسن تعلیل،شیوههای کاربردی حسن تعلیل در قصاید او بررسی شده است؛در قصاید انوری حسن تعلیل شامل ماه و خورشید،افلاک و ستارگان،منسوبات ستارگان،آب و باد و خاک و آتش،قوانین طبیعت و قراردادهای طبیعی،سنتهای ادبی و دلیلتراشیهای غریب و بعضا غلوآمیز و مبتذل است که دربارهء هریک با ذکر شواهدی چند بحث شده است.
In the opinion of scholars in rhetorics "concient is one of the embelishments that shows every unreal phenomenon specially images and other literary subjects."
Anwari is a great poet of the sixth century A.H. who has eulogized the kings and sovereigns of his time. He has made an amazing use of concient in creating new themes and images.
Giving a short biography of Anwari and a definition of concient، the author studies Anwari’s application of concient in his odes. Anwari’s concient covers subjects such as the sun and the moon، the firmament، the stars، and related themes like water، wind، and the earth، the laws of the nature، natural rules، literary traditions، strange، exaggerated and sometimes commonplace reasoning the evidence of which is given as the case necessitates.
Machine summary:
شاعر همچنین در مدح خاقان اعظم کمال الدین،دلیل حرکت ماه و خورشید را لشکرکشی برای سرکوبی دشمنان خاقان میداند: بر قمع دشمنان تو هر لحظه میکشند لشکر به جایگاه دگر ماه و آفتاب (همان،ص 32) در توصیف صحن و سرا و مدح ناصر الدین طاهر میگوید: پنجهء سرو او به خنجر بید بیگنه بر دریده سینهء نار سایهء بید او به چهرهء روز بیسبب در کشیده چادر قار (همان،ص 481) و در قصیدهای دیگر،در صفت جشن و مدح همین ممدوح هنگامی که به نیشابور بازگشته است،چنین میگوید: تخت کردار آسمان بر چار ارکان تکیه زد ز ابتدای آفرینش تا تو را باشد سریر چون نکری التفاتی در سفر شد سال و ماه تا به دار الملک وحدت بو کزو سازی سفیر (همان،ص 442) و در ادامهء همین قصیده ادعا میکن که شکل آسمان پدید آمده از درگاه بلند تو و رنگ رخشان آفتاب وامدار ضمیر نورانی توست: شکل درگاه رفیعت را دعا کرد آسمان شکل او شد افضل الاشکال و هو المستدیر رنگ رخسار ضمیرت را ثنا گفت آفتاب لون او شد احسن الالوان و هو المستنیر (انوری،7431،ص 442) انوری در مدح سلطان سنجر،خسوف را دلیل میآورد:ماه میخواهد خود را به مرتبهء چتر سیاه سلطان نزدیک کند،ازاینرو به سیاهی میگراید: بر امید آنکه از روی قبول رفعت چتر تو یابد جرم ماه (همان،ص 804) پوشد اندر عرصهگاه هر خسوف کسوتی چون کسوت چترت سیاه (همان،ص 904) تحول ایام و آمدن شب و روز در زبان شاعر،همچون اسب دو رنگی است که در گل و لای حرکت میکند،اما این گل و لای از سیل خون دشمنان ممدوح بر زمین ایجاد شده است: جرم خاک از بس و حل کز خون خصمت ساخته ابلق ایام را افتان و خیزان یافته (همان،ص 824) شاعر در قصیدهای که به مدح اکابر بلخ تعلق دارد،در ستایش مبالغهآمیز صفی الدین عمر،یکی از فقیهان و مفتیان،ادعا میکند که کسوف پوششی برای خورشید است تا حیای او را در برابر تقوای ممدوح نشان دهد: احتساب تقوی او دید ناگه کز کسوف آفتاب اندر حجاب مه شد از بیچادری1 (انوری،7431 ص 74) افلاک و ستارگان این بحث در دو قسمت قابل ارزیابی است:نخست اشعاری که شاعر در آنها به تعلیل حرکت افلاک،رنگ آسمان و ستارگان،رام و خاضع بودن افلاک،و جز آن پرداخته و در بخش دیگر شواهدی که برای منسوبات ستارگان،دلیل ادبی ذکر کرده است: الف)افلاک و ستارگان شاعر در مدح شمس الدین الغ بیگ،گردش فلک را در خدمت قدرت و حاکمیت ممدوح قرار داده است: تو به شادی نشین که گشت فلک خود برآرد ز دشمن تو دمار (همان،ص 491) دامن جاه تو را جیب فلک برده سجود قبلهء حکم تو را حکم قضا برده نماز (همان،ص 752) و در ستایشی دیگر،دلیل انحنای افلاک را،خضوع و خشوع و سجده به درگاه صاحب اوحد الدین اسحاق میداند: آسمان رتبتی که سجده برند آسمانهاش خاضع الاعناق (همان،ص 072) همچنین در مدح کمال الدین ابی سعد مسعود بن احمد مستوفی میگوید:آسمان در خدمت ممدوح و برج دو پیکر بندهء کمربستهء اوست.