Abstract:
در مقاله حاضر که تحقیق در زیبایی شعر به روش کتابخانه های انجام گرفته، ابتدا به تعریف زیبایی و پیدایش زیبایی شناسی به عنوان یکی از شاخص های علوم و نظر فیلسوفان اخیر درباره آن می پردازیم، سپس بحث زیبایی شعر را در محورهای زبان و موسیقی و تخیل و محتوا پی می گیریم.
زیبایی و زیباشناسی از زمان های قبل از سقراط به صورت موضوعی فرعی مورد توجه هنرمندان و هنرشناسان و فلاسفه بود تا این که در قرن هجدهم باوم گارتن آن را به عنوان شاخه ای از علوم ثبت کرد. سپس فشنر زیبایی شناسی را بر اساس بررسی تجربی یا استقرایی آثار هنری پایه گذاری و روش هایی وضع کرد که هنوز در سراسر جهان به کار می رود.
به لحاظ آن که شعر نیز یک هنر متعالی ارزیابی می شود و هر اثر هنری در بنیان خود زیباست، می توان آن را از دیدگاه زیبایی شناسی بررسی کرد. در شعر ظهور هر عاطفه و احساس در قالب زبانی مخیل شکل می گیرد و با موسیقی مناسب و هماهنگ، توان تاثیر و القا پیدا می کند. بنابراین چنان که نتیجه بحث نشان می دهد زیبایی زبان، موسیقی و تخیل در بخش روساخت، و زیبایی محتوا در بخش ژرف ساخت، ارکان سازنده زیبایی شعر است.
Machine summary:
"»(پرین،103:1373) گاهی با توجه به مخاطب و احساسی که شاعر میخواهد به او منتقل کند ترتیب معمولی واژهها زیباترین شکلهمنشینی واژه است،مانند شعر زیر از فروغ فرخزاد: آیا شما که صورتتان را در سایهی نقاب غمانگیز زندگی مخفی نمودهاید گاهی به این حقیقت اندیشه میکنید که زندههای امروزی چیزی بجز تفالهی یک زنده نیستند(فرخزاد،347:1368) هر جابهجایی و تغییر شکلی که در ترتیب نحوی کلام ایجاد میشود و هریک از امکانات ترکیبی زبان که برایالقای معنی خاصی به کار میرود اگر متناسب با اقتضای حال و مقام باشد،از زیبایی مخصوص به خود برخوردار است.
در چنین حالتی،شاعر با ردیف کردن اضافهها و بدلهای پیاپی،هیجان و جوشش درون رابیرون میریزد اما به لحاظ این که بدل،گونهای تکرار است و ممکن است ملالآور شود،برای پیشگیری از آن احذفهایی که منجر به نوعی هنجارگریزی نحوی میشود ساختار کلام را به اوج زیبایی میرساند،مانند شگردی کهاخوان در شعر زیر برای توصیف«مرد نقال»به کار برده است: مرد نقال-آن صدایش گرم،نایش گرم آن سکوتش ساکت و گیرا و دمش،چونان حدیث آشنایش گرم با بم و زیر و حضیض و اوج آن به آیین گونهگون اسلوب و هنجارش با سکون و وقفهاش دلکش همچنانکه جنبش آرام و رفتارش- راه میرفت و سخن میگفت(اخوان،66:1379) برخلاف ساختار طولانی جمله در عبارت قبل از اخوان،در داستان موسی و شبان از مولوی،جملات کوتاه وساده و صمیمانهی مناجات شبان و تناسب آن با حال و مقام گوینده عامل آفرینش زیبایی شده است: {Sتو کجایی تا شوم من چاکرت#چارقت دوزم کنم شانه سرت#جامهات شویم شپشهایت کشم#شیر پیشت آورم ای محتشم#دستکت بوسم بمالم پایکت#وقت خواب آید بروبم جایکت#ای فدای تو همه بزهای من#ای به یادت هیهی و هیهای منS}(مولانا،1371،دفتر دوم،ب 1725-1728) صنایعی مانند لف و نشر،تبیین و تفسیر،تقسیم،تنسیق الصفات،التفات،تجرید،مدح شبیه به ذم یا ذم شبیهبه مدح،توجیه یا محتمل الضدین برخاسته از ساختهای نحوی زیباست که شاعر با تمهیدات خاص و هنرمندانهبوسیلهی آنها دست به آفرینش زیبایی میزند."