Abstract:
نماد تصویری است رسانندة معنایی سری و رمزی؛ از منظر عارفانه، انسان عارف که در ورای سطح ظاهر اشیاء، جهانی پنهان میطلبد میخواهد با نماد و رمز، پرده از روی حقایق لایتناهی بردارد. در این جستار، کهن الگوی نمادین اصطلاحی است برای آن دسته از نمادها که در دل کهن الگو یا صورت مثالی وجود دارند. مثنوی معنوی، علاوه بر زیباییهای بلاغی، دارای نمادها و تمثیلات رمزی (نماد تمثیل) و کهن الگوهایی است که مولانا از آنها برای رسیدن به هدف متعالیش، بهره برده است، هدفی که تأمین سعادت بشری در پناه نگرش و تفکر و عرفان اسلامی است.این جستار علاوه بر بررسی چند نماد برجسته در مثنوی و پردازش به نظریة کهن الگوی نمادین، کهن الگوی مرگ در مثنوی را نیز مورد مداقه قرار داده است.دو نمونه کهن الگوی نمادین در این جستار مورد بررسی قرار گرفته است: 1- تمثیل رمزی حکایت آن مجاهد در قتال 2- تمثیل رمزی حکایت آوردن پادشاه جهود، زنی را با طفل. در این نمونه نشان داده شده که چگونه تمثیل رمزی در دل کهن الگو جای میگیرد و چگونه نماد خود را در تمثیل آشکار میکند. چون مولانا در دنبالة حکایت خود به توضیح نمادها همت گماشته است، از این نظر دست یافتن به نماد شخصی و خصوصی پنهان در آثار مولانا، محال نمینماید.
Machine summary:
"در مثنوی، مرگ از جنبههای گوناگون مورد مداقه قرار گرفته است مانند «موتوا قبل أن تموتوا»یا موت اختیاری: مرگ پیش از مرگ امن است ای فتیگفت موتوا کلکم من قبل أن این چنین فرمود ما را مصطفی(ص)یأتی الموت و تموتوا بالفتن (همان، د4: ب 2273-2272) تبدیل حال: از جمادی مـردم و نامی شدممردم از حیوانی و آدم شدمحملة دیگر بمیرم از بشروز ملائک بایدم جستن ز جوبار دیگر از ملک قربان شومپس عدم گردم عدم چـون ارغنون وز نما مردم به حیوان سر زدمپس چه ترسم کی ز مردن کم شدمتا برآرم از ملائک بال و پرکل شیء هالـک الا وجههآنچه اندر وهم نایـد آن شومگویدم کانا الیه راجعون (همان، د3: ب 3907-3902) مولانا از مرگ تبدیلی میگوید که آدمی را به سوی نور میبرد و این در صورتی امکان خواهد داشت که حجابها و پردههایی که بین انسان و خدا حائل شده و دوری افکنده، بردریده شود: بی حجابت باید آن ای ذولبابنی چنان مرگی که در گوری روی مرگ را بگزین و بردر آن حجابمرگ تبدیلی که در نوری روی (همان، د6: ب 739-738) حسرت پس از مرگ: زان بفرمود است آن نیکو رسول(ص)نبود او را حسرت نقلان و موت که هر آن کو مرد و کرد از تن نزوللیک باشد حسرت تقصیر و فوت (همان، د5: ب605-604) *** هیچ مـرده نیست پر حسرت ز مرگ حسرتش آن است کش کم داد برگ (همان: ب 1766) مرگ بر اساس حکمت پروردگار است: آن یکی مـیگفت خوش بودی جهانآن دگر گفت ار نبودی مرگ هیچخرمنی بودی به دشت افراشته گر نبودی باک مرگ اندر میانکه نیرزیدی جهان پیچ پیچمهمل و ناکوفتـه بگذاشته (همان: ب 1762- 1760) عارفان مرگ آشامند: مرگ آشامان ز عشقت زندهاند دل ز جان و آب جان میکندهاند (همان: ب 1772) ولی در تمثیلهای رمزی به کهن الگوی مرگ و فنا میرسیم که همراه با نماد، بیان میشود."