Abstract:
بررسی قلمرو دین، و نقش اجتماعی و به ویژه موقعیت فرانهادی اش، از دیرباز در حوزه های مختلف علمی، چون کلام و جامعه شناسی در کانون توجه اندیشوران بوده است. این مقوله در دنیای جدید ـ که دنیای مدرن و عقلانی معرفی شده ـ محور مجادله بسیاری از نویسندگان قرار گرفته است. برخی قلمرو حداقلی برای دین تعریف کرده و اساسا رابطه دین و دنیا را منکر شده و اندیشه ضرورت حذف دین را از ساحت عمومی اعلان کرده اند. شماری نیز بی آنکه آشکارا از منزوی ساختن دین سخن بگویند، بر این باورند که مقتضیات دنیای جدید این انزوا را در پی دارد؛ به عبارتی، افول موقعیت اجتماعی و انزوای اجتماعی دین را از لوازم دنیای جدید می دانند و از آن به «عرفی شدن»، یاد می کنند. این باور مبتنی بر پیش فرض هایی است که در این نوشتار بررسی و نقد می شود.
The domain and social role of religion especially its meta-institutional position have long been the subject of inquiry in such fields as theology and sociology and the special concern of thinkers. In this new world، which is referred to as the modern and rational world، this topic has been a matter of dispute among many writers. Some have minimized the role of religion، firmly denied the relationship between religion and the world، and stressed the idea of necessity of separating religion from public arena. Others، though do not openly talk about the isolation of religion، believe that the circumstances of modern world necessitate this isolation. In other words، they consider the decline of the social role or religion and its social isolation as a prerequisite for a modern world، and they name it "secularization". Such a belief is based on some presuppositions which have been analyzed and criticized in this article.
Machine summary:
مطابق این نگاه، تقابلی بین قلمرو امور قدسی و عرفی وجود ندارد و وظیفة دین به تنظیم مناسبات فردی و آنجهانی یا قدسی محدود نیست، بلکه تمشیت و تدبیر زندگی اینجهانی و دنیایی را نیز دربرمیگیرد.
267 عرفی شدن در نظر ویلسون، فرایندی است که در آن، وجدان دینی، فعالیتهای دینی و نهادهای دینی اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست میدهند و این بدان معنا است که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده میشود و کارکردهای اساسی در عملکرد جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصا به امر ماورایی عنایت دارند، عقلانی میشوند.
1. تعارض عقل و دین نظریة عرفی شدن که بر عقلانی شدن جهان جدید تأکید دارد، از آن حیث نقش اجتماعی دین را در کانون تردید و انکار قرار میدهد که نمیتواند برای دستاوردهای بشری، توجیه دینی از درون آموزههای دین بیابد؛ لذا آموزههای موجود در متون دینی، اعم از ظواهر و نصوص را متعلق به دنیای سنت میداند که بساطت و فقدان پیچیدگی و مطالبات متنوع و نیازمند به مهارت و تخصص شاخصة آن است.
بنابراین هرآنچه عقل دارد، بیرون از حوزة دین قرار میگیرد و مدعیات دینی نیز غیرعلمی محسوب میشود، و دستاوردهای عقلی و آنچه محصول تلاش و کاوشهای عقلای بشر است و نیز روشهای عقلایی که در جامعه در جهت تدبیر معیشت و مدیریت زندگی به کار گرفته میشود، عرفی و غیردینی بهشمار میآید و در جهت توجیه نظریة عرفی شدن تفسیر میشود.