Abstract:
یکی از آثار و نتایج عقاید خاص شیخیه در مورد باب امام عصر(، بسترسازی برای پیدایش فرقه ضاله بابیت، به رهبری علیمحمد باب شاگرد سیدکاظم رشتی بود. مهمترین وجه ارتباط میان شیخیه و بابیه، اعتقاد به رکن رابع و بابیت است. رکن رابع آموزهای است که از ابداعات فرقة شیخیه بوده و پیش از ایشان به این معنا و مفهوم خاص موردنظر شیخیه، در معارف و عقاید شیعة امامی مطرح نبوده است. رکن رابع در اندیشة شیخیه، عبارت از واسطهای است که خلق را به حجت خدا و امام غایب( رهنمون گشته و بدون تصور رکن رابع، وجود امام را لغو و بیهوده میخوانند. ازاینرو، شیخیها اصول دین را چهار اصل میدانند. توحید، نبوت، معاد و رکن رابع. این دستگاه فکری خاص شیخیه در مورد رکن رابع، زمینهساز آفرینش محصولی چون ادعای بابیت علیمحمد شیرازی شد.
One of the outcomes of Sheikhiyyah's particular beliefs about Bab which literally means door and figuratively refers to those who were or are claimed to be in contact with Imam of the Period (peace be upon him) is that they prepared the ground for the growth of the misguided sect of Babiyyah led by Ali Mohammad Bab، one of Sayyed Kazim Rashti's disciples. The main aspect of the nature of relationship between Sheikhiyyah and Babiyyah is that they both believe in the Fourth Pillar and in Babism. The doctrine of the Fourth Pillar was formulated by Sheikhiyyah and Twelver Shi'a had not thought of the particular meaning intended by Sheikhiyyah. The Sheikhiyyah uses the word Fourth Pillar to mean a mediator who guides people to Hidden Imam and considers the idea of the existence of Imam will be futile without believing in the Fourth Pillar. Therefore، Sheikhiyyah believes that there are four principles of religion: Unity of God، Prophethood، Resurrection and the Fourth Pillar. This particular system of thought of Sheikhiyyah concerning Fourth Pillar has provided the ground for Ali Mohammad Shirazi to claim that he is a Bab.
Machine summary:
"در ادامه با بررسی آموزه رکن رابع و جایگاه آن در اندیشة شیخیه و ایجاد فرقة منحرف بابیه، این نتیجه بهدست آمده که اعتقاد به رکن رابع و ناطق واحد، نه فقط در اندیشههای شیخیة کرمان و محمد کریمخان کرمانی مطرح بوده، بلکه زمینههای آن را باید در آثار و تفکرات مشایخ قبلی ایشان، یعنی شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی جستوجو کرد.
گرچه بعد از شیخ احمد و سیدکاظم، شیخیة آذربایجان منکر این امر شده و آن را از مخترعات و ابداعات حاج محمد کریمخان کرمانی شمرده و بهشدت نیز با آن مخالفت نمودهاند؛ بهطوریکه امروزه، یکی از اختلافات شیخیه کرمان و آذربایجان مسئله رکن رابع است (مبلغی آبادانی، 1373، ج 3، ص 399).
ک: محمد حسن، آل طالقانی،الشیخیه، ص 210)، خلف کریمخان کرمانی، در رسالة اسحقیه، با تأکید و اصرار بر جایگاه رفیع ناطق واحد و رکن رابع، میگوید: او (ناطق) دست امام، چشم و گوش و اسم و وصف اوست و اگر احیانا یک وقتی زمان اقتضا نمود که امام غایب باشد و ناطقی ظاهر شود، آنکه ظاهر میشود یکی است لامحاله؛ چراکه او را ظاهر میفرمایند از برای رفع خلاف و تشاجر و نزاع و فرمان فرمایی و تأسیس امری جدید از بواطن کتاب خداوند و اخبار اهلبیت( پس چگونه میشود که متعدد باشد...
در عبارات کریمخان کرمانی، هر آنچه را عقیدة حقة شیعه مبنی بر «ابواب الایمان و امناء الرحمن» بودن رسول خدا( و ائمة اطهار( و سایر فضایلی که در زیارت جامعة کبیره در شأن و منزلت معصومین( وارد گردیده است، همه را بر بزرگان شیخیه از جمله شیخ احمد احسایی و بخصوص سیدکاظم رشتی تطبیق نموده و در این مسیر از هیچ غلوی دریغ نمیورزد."