Abstract:
نظریة امر الهی از نظریههای معروف فلسفة اخلاق است. این نظریه از دیرباز هجمة انتقادهای پرشماری بوده است. رابرت آدامز به دفاع از این نظریه پرداخته و تقریر جدیدی از آن عرضه کرده است. در حالیکه روش مدافعان نظریة امر الهی سنتی روشی متافیزیکی است، روش آدامز در دفاع از آن روش سمانتیکی است. آدامز، برخلاف نظریة امر الهی سنتی، معتقد است که مفاهیم اخلاقی واقعیت عینی دارند. ازاینرو به امر الهی وابسته نیستند؛ اما الزامات اخلاقی وابسته به اوامر الهیاند. دلیل وی برای اثبات این مطلب، اینهمانی الزامات اخلاقی با اوامر الهی است. از دیدگاه این مقاله مهمترین اشکال نظریة آدامز این است که با وجود پذیرفتن واقعیات عینی مفاهیم اخلاقی، الزامات اخلاقی را از آنها استنتاجشدنی نمیداند.
Machine summary:
"عینی بودن مفاهیم ارزشی پس از اینکه نظریة آدامز را بیان کنیم، نخست باید بدانیم که وقتی گفته میشود ارزشهای اخلاقی عینیت یا واقعیت دارند به چه معناست؟ محققان برای عینی بودن مفاهیم اخلاقی چهار خصوصیت را برمیشمارند: نخست، اگر مفاهیم اخلاقی عینیت داشته باشند، ادعاهای اخلاقی از دو حال خارج نیستند یا صادقاند یا کاذب؛ دوم، کلیت دارند؛ یعنی اگر چیزی خوب یا درست باشد در همة زمانها و مکانها خوب و درست است؛ سوم، ارزشها محصول امیال و عواطف ما نیستند؛ برای نمونه، از خوبی صداقت یا نوعدوستی نمیتوان با امیال و عواطف خود فروکاست؛ چهارم، شیء عینی عضوی از موجودات همین جهان است؛ بنابراین، ارزشها باید شیئی از مجموعة جهان باشند؛ یعنی باید ویژگی واقعی موصوفات خود باشند (Wainwright, 1999, p.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا فرد مؤمن اجازه دارد دربارة الزامی بودن یا نبودن برخی افعال قضاوت کند یا نه؟ اگر پاسخ مثبت باشد ـ و آدامز نیز جواب مثبت میدهد ـ در آن صورت باید بپذیریم که در برخی موارد ممکن است حکم او با امر الهی مطابق نباشد و حتی برخلاف امر الهی حکم کند؛ برای مثال، شخص متدینی را در نظر میگیریم که باور دارد خدا وجود دارد و او عادل و نیکخواه است.
به بیان دیگر هرگونه الزام اخلاقی یک حیثیت تعلیله دارد که هرچند آن قید به زبان آورده نشود، در متن واقع آن قید در آن مستتر است؛ اما سخن این است که با مفروض گرفتن این قید میتوان اشکالات نظریة امر الهی سنتی را دفع کرد؟ به نظر میرسد اگر بر اساس اصول فلسفة تحلیلی تبیین کنیم، باید بگوییم که چنین قیدی را نباید مستتر بدانیم؛ زیرا در فلسفة تحلیلی مبنای تحلیل زبان متداول و عرفی است."