چکیده:
وضوع امامت و رهبری جامعه بهعنوان یک موضوع اساسی و سرنوشتسازء بارها
در خطبهها و نامههای امیرالمومنین علی 81 مورد توجه قرار گرفتهاست. محتوای
امامتی این خطبهها و نامهها را میتوان در دو بخش "مامت عامه" و "امامت خاصه*
دستهبندی کرد. مقاله حاضر متمرکز بر موضوع نخست یعنی "امامت عامه * است که
در برگیرندة کلیات امامت است و تمرکزی بر تعیین شخص امیرالموژمنین بهعنوان
مصداق عینی امام مفترضالطاعه ندارد. مباحث "امامت غامه* در ۴۰ موضع از
نهجالبلاغه مورد توجه قرارگرفته و ناظر به موضوعاتی چون مفهوم امامت و شوون
و وظایف نیاز ضروری جامعه به صفات ضروری برای امام
جایگاه نص در تعیین امام و وظایف متقابل امت در قبال امام است. نوشته پیشرو
ضمن بررسی این موضوعات در این نهجالبلاغه روشن میسازد که از میان سه گروه
شیعیان امامی, اهل حدیث و سنت از مکتب خلافت و معتزله از مکتب خلافت.
دیدگاه امامتی شیعه بیشترین قرابث را با آموزههای امیرالمژمنین علی ام در باب
امامت عامه دارد.
Imama and leading a society as a vital and fundamental subject is frequently mentioned by Imam Ali in both sermons and letters of Nahj al- Balagha. Contents of such sermons and letters can be categorized in two parts of “General Imama” and “Particular Imama.” The present essay is centered on the first topic، i.e.، general Imama which includes generalities of Imama and does not focus on the determination of Imam Ali as the objective instance of an Imam whose following is mandatory. Discussions of general Imama are taken into consideration in 40 positions in Nahj al-Balagha dealing with such subjects as the concept of Imama، rights and duties of the Imam، necessary need of society to the Imam، necessary qualities of an Imam whose following is mandatory، the status of explicitly appointment of the Imam، and mutual duties of Imam and umma. Dealing with survey of those subjects in the mirror of Nahj al- Balagha، the present essay clarifies that among three groups of twelver Shiites، Sunnite traditionalists، and Mu’tazila، it is the Shiite perspective which is closest to the teachings of Imam Ali on general Imama.
خلاصه ماشینی:
"امیر مؤمنان پس از نمایاندن این نکته که امامت امری صرفا سیاسی نیست و با تعریض بر اینکه غلبه بدون علم و صلاح نمیتواند شایستگی برای امام بودن را تأمین کند و ضمن تأکید بر نقش امام در حوزههای تعلیم،تربیت،ابلاغ و موعظه بیان میکتنند که شناخت امام راستین نقش کلیدی در سعادت اخروی انسانها دارد؛چه آنکه امامان حقیقی صرفا یک جایگاه اجتماعی ندارند بلکته آنها نمایندگان خدا در میان مردم و واسطه خلق و خالق در روز جزا هستند و داشتن سابقه آشنایی و انس با آنها در دنیا مهمترین دستمایه ورود به بهشت است (خطبه 150).
نتیجهگیری همه مسلمانان چه شیعیان،چه اهل سنت به سخنان امیر المؤمنین علی علیه السلام به چشم قبول مینگرند؛اهل سنت از آنجا که وی را صحابی والای رسول خدا،موصوف به عدالت و بسیار آگاه نسبت به معارف اسلامی و تربیت نبوی میدانند؛معتزله از آن روی که ایشان را صحابی پیامبر و محق نسبت به امامت امت دانستهاند و حتی بعضا او را احق از دیگران نسبت به این امر شمردهاند؛و شیعیان از آن روی که آن حضرت را باب مدینه علم پیامبر و منتخب الهی برای هدایت امت و انتقال میراث پیامبر به نسلهای آینده میشمرند.
از سوی دیگر تحقق غلبه سیاسی برای تحقق امامت امام و مفترض الطاعه شدن او از سوی اهل سنت به عنوان پیش شرط امامت ادعا شده است،در حالی که در بیان امیر المؤمنین علی علیه السلام،بسا که حجتهای الهی مقهور و مهجور باشند و ضرورت بیعت با آنها،هدایتجویی از ایشان و لزوم اطاعت از آنان موکول به غلبه سیاسی آنها نمیشود."