چکیده:
یکی از راه های بومی سازی علوم در حوزه علوم انسانی بازشناسی ظرفیت های علمی و فکری در متون برجای مانده از متفکران و صاحب نظران ایرانی و اسلامی در سده های گذشته است. بازشناسی و احیای متون کهن در حوزه های مختلف علمی در آشنایی نسل متفکر و بالنده جدید با میراث علمی برجای مانده از اندیشمندان گذشته نقش انکارناپذیری دارد. این مقاله با همین انگیزه و به منظور بازشناسی یکی از حوزه های اصیل تاملات سیاسی در تاریخ ایران در سده های اولیه اسلامی تحقیق شده است. اندیشه های سلوکی یا مرآتی به عنوان گنجینه ای علمی از قدیمی ترین تاملات سیاسی در تاریخ ایران باستان و همچنین ایران پس از اسلام حکایت دارد. اندیشه های سلوکی از ابعاد گوناگون قابل تحلیل و تعمق است اما در این نوشتار به اختصار تلاش شده به پاسخ این پرسش پرداخته شود که: شاکله انگاره قدرت سیاسی در آموزه ها و اندیشه های سلوکی بر چه ارکان و اصولی استوار بوده است؟. این مقاله می کوشد با به کارگیری روش تاریخی و تحلیلی و مراجعه مستقیم به آثار اندیشه های سلوکی و ادبیات سیاسی برجای مانده در این حوزه و در ساحت اندیشه های کلاسیک در تمدن اسلامی، انگاره قدرت را تبیین نماید
خلاصه ماشینی:
با توجه به مهمترین آثار یاد شده در حوزۀ اندیشههای سلوکی و با استناد به متون یاد شده تلاش میشود وجوه ممیزه این حوزه با محوریت و آمریت و اصالت قدرت سیاسی حاکم از حوزههای دیگر تفکر سیاسی کلاسیک در تاریخ اندیشۀ سیاسی کلاسیک در ایران و جهان اسلام باز شناخته شود.
البته باید توجه داشت که در آثار بر جای مانده در این حوزه، از آموزهها و رهنمودهای دینی نیز به خوبی بر اساس ضرورت استفاده شده، اما پارادایم حاکم بر اندیشههای سلوکی و انگارۀ قدرت در آن با اندیشههای سیاسی دینی که بر محور «خلافت و امامت» استوار شده متفاوت میباشد.
در تحلیل «انگاره قدرت» در اندیشههای سلوکی در دوران تمدن اسلامی توجه به این نکتۀ مهم ضروری است که غزالی طوسی فقیه و عارف قرن پنجم و همچنین خواجه نظامالملک طوسی وزیر نامدار سلجوقیان در شرایطی این نظریه را با نظریۀ اصالت قدرت پادشاه پیوند میزنند که خلافت عباسی در بغداد مستقر و خلیفه خود را خلیفة رسولالله معرفی مینمود و غزالی طوسی شرط مشروعیت دستگاه سلطنت را تبعیت سلطان از نهاد خلافت بغداد میشمرد.
در حوزۀ مربوط به آموزههای دینی نیز که نصیحةالملوک غزالی بیش از آثار دیگر بر جای مانده از اندیشههای سلوکی در دورۀ تمدن اسلامی به آن پرداخته عدالت و پرهیز از ستم با رهنمودهای اسلامی و سیرۀ بزرگان دین آمیخته شده و راه و روشی جهت تحدید قدرت حاکم تلقی میگردد.