چکیده:
یکی از مضامین اصلی در آثار ادبی جهان، به¬ویژه متون عرفانی و اخلاقی، تقریر احوال پیامبران الهی است که غالبا حاصل تجربیات ناب و شهود عرفانی است. عرفان نیز که از یک منظر، نوعی نگاه هنری به مذهب است، این زمینه را فراهم کرده تا گزاره¬ها و مولفه های دینی، از جمله: بحث نبوت، با رویکرد زیباشناختی و هنری بازپرورده شود. در این میان متون عرفانی منثور فارسی به دلایل فرهنگی و زبانی این امکان را داشته و یافته است که به بحث نبوت بویژه نبوت پیامبر خاتم از زوایا و ابعاد مختلف بنگرد؛ متون منثوری که به نسبت قالب دیگر یعنی شعر، عمیق-تر و بیشتر به مسئله نبوت و اقوال و احوال حضرت محمد پرداخته است. عارفان در این دسته از متون با نگاه موشکافانه سعی کرده¬اند از یکسو مضامین مختلف را با کلام الهی و احادیث نبوی همراه کنند و از دیگر سو، به گفتار و اقوال خویش اعتبار بیشتری ببخشند. نویسنده در این مقاله سعی می¬کند با توجه به فقدان اثر پژوهشی جامع به صورت مقایسه¬ای و تاریخی در حوزه جایگاه، وضع و حال پیامبر خاتم در مجموعه متون عرفانی منثور، پانزده متن از امهات متون عرفانی را از سده آغازین تالیف متون عرفانی فارسی تا سده هشتم، انتخاب و اقوال، کردار و سلوک پیامبر اعظم را به صورت مقایسه¬ای مطالعه و نقطه اشتراک و افتراق آنها را در حوزه مورد نظر تبیین کند.
One of the main themes in the literary works of the world، particularly mystical and ethical texts، is to put the prophet’s states in writing، as the results of his experience and mystical intuition. In fact، mysticism as an artistic approach towards religion leads to esthetic and artistic discussions about religious issues such as prophecy. Meanwhile، mystic Persian prose texts، which are more profound than the related poetry and more focused on the prophecy of Mohammad (Pbuh) as well as his states and statements، have the possibility to may proceed on the matter of the prophecy، specifically the last prophet’s message from different views and aspects due to the cultural and linguistic reasons. The Gnostics tried to match، on the one hand، a range of themes with holy book and prophetic tradition in a subtle way. Through referring to them، on the other hand، they aimed to achieve some credits for their speech and accounts. This paper is intending to investigate about the position، situation and state of the last prophet in the fifteen most important gnostic prose texts from the early days up to the 8th century as well as studying on the similarities and differences of Mohammad’s tradition، his speech and behavior comparatively and historically due to lack of enough comprehensive related sources.
خلاصه ماشینی:
با این توجه نویسنده این جستار ادعا دارد با وجود پژوهش هایی کـه در حوزه سیمای پیامبران الهی ، با تأکید بر پیامبر خاتم در متون عرفانی و غیرعرفانی منظوم فارسـی صورت گرفته و وجود پژوهش هـای پراکنـده در واحـد مقالـه (در متنـی خـاص از متـون منثـور عرفانی )، پژوهش کامل و جامعی با محوریت پانزده متن از امهات متون منثور عرفانی فارسی و به صورت مقایسه ای انجام نشده؛ لذا در این پژوهش برآن است اقوال و احوال عارفـان مـذکور را بـر اساس تنوع موضوعی گوناگون در رابطه با سیمای (اقوال، کردار و رفتار) پیامبر خـاتم بـا یکـدیگر مقایسه و مهم ترین وجوه افتراق و اشتراک آنها را تحلیل و تبیین کند.
او قدرت و مقام محمد را چنان والا می داند که حتی صـورتکهـای نقاشـی شده حضرت عیسی و مریم نیز در کلیسا در برابر ایشان به خـاک مـی افتنـد و سـجده مـی کننـد (همان: ١٠٢)؛ لذا صراحتا اذعان کرده که پیامبر اعظم فاضل ترین مردمان است و هیچ کـس جـز او فاضل نیست (همان: ٢٤).
شـمس اگرچه رابطه محمد و سایر انبیا را به صراحت ، رابطه جزء و کل نمی داند؛ به صورت غیـر مسـتقیم به این اصل توجه کرده و تمام انبیا را همانند دیگر عرفا، متابع او مـی دانـد (شـمس تبریـزی، ١٣٧٧: ١٥٣)؛ اما نکته قابل تأمل درباره ابوسعید و شمس اینکه آنها از میان مجموعه پیـامبران اولـوالعزم، هرگز به مقایسه آن حضرت با حضرت ابراهیم و تفضیل محمد بر او نپرداخته اند؛ زیرا پیوند عمیق و معنوی حضرت رسول و دین اسلام با ابـراهیم کـه در قـرآن نیـز آمـده (خرمشـاهی ، ١٣٧٦: ١٨٣) می تواند دلیل عمده پرهیز شمس و ابوسعید در این امر باشد.