چکیده:
بحث حقوق و تکالیف از مباحث بنیادی در همه مکاتب بوده ونوع دیدگاه در این خصوص موجب تفاوت ومرزبندی مکاتب گردیده است . با مطالعه نهج البلاغه معلوم می گردد که علی (ع) این موضوع را با یک تئوری منحصر به فرد نه تنها در زندگی فردی خود بلکه در فرایند حکومت 5ساله خود وبراساس قرآن کریم در نظر گرفته و اجرا کرد . بحث حق و تکلیف بعد از رنسانس وبراسا س انسان محوری ارایه شده در حالی که علی (ع) آن را با محوریت خداوند تبارک وتعالی مطرح نموده وبراین اساس به تنظیم روابط بین افراد وبین افراد و حکومت می پردازد .در این مقاله به طور مختصر وبا نگاهی نو موضوع حق وتکلیف از دیدگاه علی (ع) مورد بررسی قرار می گیرد
خلاصه ماشینی:
تعریف حق در فقه و حقوق حق توانایی است که جعل شده و بر اساس آن شخص بر مال یا شخص دیگر یا هر دو توانایی (بحرالعلوم ١٤١٢، ج ١: ٩) دارد و در واقع حق مـاهیتی اعتبـاری است (موسوی خویی ١٤٠٣، ج ٢: ٥٢ و امام خمینی، ١٣٦٣، ج ٤: ٤٠) کـه توسـط شارع وضع و از احکام وضعی به شمار می آید (امام خمینـی ١٣٦٣، ج ٤: ٤٠) بـر خلاف نظر عده ای از فقها که معتقدند که حق مرتبه ضعیف تر ملـک اسـت و یـا حق نوعی سلطنت است (بحرالعلوم همان و طباطبایی، حاشیه مکاسب : ٥٥).
به نظر میرسد قول اول یعنی نگاه مطلق گرایانه به تلازم حق و تکلیف در این مبحث ، نظریه پذیرفتنیتری باشد؛ زیرا روشن است اگـر حقـی بـرای موجـودی اعتبار شود، اما موجودات دیگر از ایجـاد مـانع در مسـیر اسـتیفای آن حـق نهـی نشوند بلکه مجاز به ایجاد مانع باشند، جعل و اعتبار حق ، امری لغو خواهد بـود.
در [این ] حالت تلازم حق و تکلیـف نسبت به یک فرد ملاحظه میگردد و گفته میشود: اگر فردی دارای حـق اسـت ، خود او نیز دارای تکلیف است .