چکیده:
نوشته حاضر با الهام از روش هرمنوتیک قصدگرای اسکینر، پس از توصیفی اجمالی از زمینه ها و شرایط سیاسی و اجتماعی و بستر فکری شیعه در چارچوب فقه سیاسی، و معرفی فقهای معروف شیعه در این دوره به بررسی آرای سیاسی ایشان در متون فقهی شکل گرفته در فضای سیاسی متکثر ناشی از حاکمیت ایلخانان مغول و محیط فرهنگی نسبتا مناسب برای طرح آموزههای فقهی - سیاسی مذاهب مختلف از جمله تشیع پرداخت است.
خلاصه ماشینی:
"فقهای شیعه در عصرایلخانان نیزبا قرار گرفتن در قلمرو سیاسی سلطان جائر، با دو پرسش روبهرو شدند: اول اینکه وظایف و تکالیف اجتماعی شیعیان در عصر غیبت چیست؟ آیا امام(ع) کسی در میان ایشان تعیین کرده است که در امور دینی و دنیوی، از جمله فهم دستورهای شریعت، حل اختلافات، برپاداشتن آیینهای عبادی اجتماعی (امر به معروف و نهی از منکر، اقامه حدود شرعی، برپایی نماز جمعه، و جماعات و حج) به او اقتدا کنند؟ به عبارت دیگر، ولایت امام(ع) در عصر غیبت بر عهده کسی گذاشته شده است؟ دوم اینکه با توجه به واقعیتهای سیاسی و اجتماعی حاکم و حاکمیت سلاطین نامشروع، چگونه میتوان در قلمرو سیاسی آنان زندگی کرده و با آنها تعامل ورزید؟ پاسخ فقهای عصر ایلخانان به این دو پرسش، به تدوین آرای مختلف و پراکنده علمای شیعه پیش از این دوره انجامید و زمینه را برای شکوفایی نظریات سیاسی علمای شیعه در عصر صفویه فراهم ساخت.
نکته شایان ذکر اینکه بخش اعظم تفکرات فقهای دوره ایلخانی درباره ولایت فقها متأثر از سنت فقهی گذشته از جمله شیخ طوسی بوده است؛ اما بر اثر تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی به ویژه از دوره ایلخانان مسلمان (غازانخان و الجایتو)، متون فقهی علمای شیعه از جمله علامه حلی در بحث از دامنه اختیارات فقهای شیعه به نیابت از سوی امام معصوم صراحت بیشتری پیدا کرد و در سایه آزادی نسبی از حالت تقیه به تعبیر عمادالدین طبری (طبری، 1376، ج1: 25) بیرون آمدند و ولایت فقها را در اموری چون اقامه حدود، حکم و قضا و افتا و نظارت بر امور محجورین و تولی حقوق اموال، با صراحت و تفریعات بیشتر مطرحساختند."