چکیده:
میتریه، موعود منجی در آیین بوداست که متون مقدس همۀ سنتهای بودایی، آمدن او را پیشگویی کردهاند. اصل و اساس این پیشگوییها به سخنان بودا در سه سبد کانون پالی بازگشت میکند، اما در طی زمان، در هریک از سنتهای بودایی ویژگیهایی پیدا کرده است که در سنتهای دیگر دیده نمیشود. از همین رو، اهمیت و جایگاه امروزی میتریه در هر یک از سنتهای بودایی نیز متفاوت شده است. موعودگرایی آیین بودای تبتی به دلیل تأخر زمانی و تأثیرپذیری از آیین هندو، گاهی موضوعاتی مانند رویارویی با ادیان ابراهیمی، بهویژه اسلام را در خود دارد که مورد توجه بسیار شرقشناسان نیز قرار گرفته است. همچنین از آنجا که میتریه با مسئلۀ حکومت جهانی آینده در پیوند است، تأکید دالایی لامای چهاردهم _ رهبر سیاسی و مذهبی آیین بودای تبت _ بر احیای نام میتریه و ساخت بزرگترین تندیس از میتریه در شهر «بودگیا»ی هند _ که طبق نقل تاریخ، بودا در آنجا به اشراق رسید _ از نظر مذهبی و سیاسی اهمیتی ویژه پیدا میکند.نوشتار حاضر ابتدا جایگاه میتریه در سنت تبتی و ویژگیهای خاص آن را بررسی میکند و سپس به علل اصلی گرایش به احیای مجدد آن در تبت میپردازد.این نوشتار در ادامۀ مقالات گذشته و تأملی در چگونگی طرح آموزههای مهدویت از سوی امام باقر( و کیفیت ارائۀ معارف مهدوی از سوی ایشان است؛ بیاناتی که با توجه به اهداف کلی دعوت دینی، فرصت ویژۀ صادقین در آموزش معارف دینی، نیازهای عصر سقوط امویان و ظهور عباسیان شکل گرفته است.بررسی محورهای مورد تأکید در این بیانات و تأمل در نسبت آنها با اهداف کلی و نیازهای هر عصر میتواند از یکسو طرح کلانی را نشان دهد که در این شکل از تعلیم و تربیت تعقیب شده است و از سویدیگر، تأثیر تربیتی و اخلاقی هر یک از آموزههای مهدوی را نمایانتر کند.این پژوهش بر تحلیل محتوایی روایات صادره از امام باقر( تکیه دارد و میکوشد با توجه به شرایط عصر صدور، آثار آموزههای مهدوی بر شیعیان را معلوم نماید؛ از اینرو با تعیین محورهای مورد تأکید در سخنان آن امام، همراه با ارائه نمونهای از آن و تأمل در نسبت این سخنان با شرایط مخاطبان، تلاش دارد به حکمت و جهت طرح هر یک از آموزهها دست یابد. ارائۀ نمونه از سخنان امام باقر( در این نوشتار با توجه به توضیحات مقالات پیشین، محدودتر بوده و کثرت روایات آن حضرت ما را ناچار از گزارش کلیات و پرهیز از ذکر جزئیات کرده است. از پیشفرضها و روشهای این مجموعه مقالات، پیشتر در نوشتاری دیگر گفتوگو کردهایم.مقالۀ حاضر، روشنگر این سخن است که تعلیم آموزههای مهدوی در این برهه از تاریخ ائمه( افزون بر ارائۀ معارف مهدوی و آخرالزمانی به نکاتی مهم در تربیت مخاطبان توجه دارد و نوعی زمینهسازی برای جلوگیری از آفات بحث مهدویت و جلوگیری از انحرافات را متناسب با عصر ائمۀ نخستین دنبال میکند.مهدویت و انتظار در رویکرد شیعی، تنها ناظر به آینده نیست؛ بلکه مکتبی تربیتی برای انسان معاصر است و به عنوان نظام تربیتی، اهداف، اصول و روشهای خاصی دارد. این نوشتار، با هدف واکاوی و بازشناسی اهداف نظام تربیتی انتظار از میان روایات و معارف مهدوی با استفاده از منابع کتابخانهای و به روش تحلیلی _ توصیفی نگاشته شده است. از آنجا که آماده نبودن نفوس بشری برای پذیرش ولایت ائمه اطهار( از عوامل غیبت به شمار میرود، انتظار به عنوان موهبتی الهی، برای رهایی از محرومیت ناشی از غیبت، درصدد تصحیح ارتباط آدمی با خلیفۀ الهی است؛ از اینرو اهداف تربیتی متمرکز بر موضوع امامت و شامل معرفت و حب امام و اطاعت از اوست که هریک به اهداف غایی همچون معرفت الهی،حب الهی و عبودیت و تقوای الهی میانجامند. همچنین برخی اهداف جزئی و واسطی نیز در این میان مطرح شدهاند که عبارتنداز خودشناسی، دشمنشناسی، شناخت طبیعت، حب خویشتن، تولی و تبری و حب تمام موجودات، تحقق و وحدت خویشتن، تنظیم روابط با انسانهای دیگر در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و بهرهمندی صحیح از طبیعت.ضرورت شکلگیری فرهنگ دینی زمینهساز ظهور و تربیت منتظران واقعی حضرت ولیعصر(، ذهن را به سوی، نظام آموزش عمومی _ که از جمله مهمترین و اصلیترین نهادهای تربیتی جامعه است _ رهنمون میسازد. هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان توجه به مؤلفههای مهدویت در محتوای برنامۀ درسی دورۀ متوسطۀ ایران است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع تحلیل محتوا بوده و رویکرد آن کاربردی است. جامعۀ آماری این نوشتار، کتابهای درسی دورۀ متوسطه است که در سال 1392 چاپ شده و چهار عنوان دین و زندگی، ادبیات فارسی، مطالعات اجتماعی و تاریخ انقلاب اسلامی با 10 جلد به صورت هدفمند در نمونه قرار گرفتهاند. ابزار اندازهگیری، چکلیست تحلیل محتوای محقق بوده و نتایج پژوهش با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. عمدهترین نتایج، بیانگر آن است که: 1. در مجموع 2551بار به محورها و مؤلفههای مفهومی مرتبط با مهدویت توجه شده که میزان آن در کتابهای دین و زندگی، ادبیات فارسی، مطالعات اجتماعی و تاریخ انقلاب اسلامی دورۀ متوسطه، به ترتیب 1249، 785، 325 و 192 مرتبه است؛ 2. به محورها و مؤلفههای مهدویت در هر یک از کتابها به میزان متفاوتی توجه شده است؛ 3. در بین کتابهای بررسی شده، کتاب دین و زندگی اول متوسطه با 345 مورد یا 5/13 درصد، بیشترین توجه و کتاب ادبیات فارسی دوم متوسطه با 170 مورد یا 7/6 درصد، کمترین توجه را به مفاهیم مرتبط با مهدویت داشتهاند.در جوامع روایی شیعه و اهل تسنن، روایات بسیاری دربارۀ چشم دجال وجود دارد. این روایات هرچند در نگاه نخست، دارای گونههای مختلف و بعضا متناقضی هستند، اما با دقت نظر و بررسی دقیق مضمون آنها، درمییابیم به یکدیگر مرتبطند. این نوشتار با روش گردآوری کتابخانهای و با مراجعه به منابع شیعه و اهل سنت و با شیوه توصیفی _ تحلیلی (تحلیل محتوایی) به این مسئله پرداخته است که راه جمع بین روایات متناقض موجود در جوامع حدیثی اهل تسنن و شیعه دربارۀ ویژگیهای چشم دجال و حاصل این راهکار چیست؟ آنگاه نتیجه میگیریم که یک چشم دجال، به طور کامل کور است و چشم دیگر، نابینای نسبی است. برجستگی و از حدقه درآمدن، ویژگی چشم راست دجال، و درخشش همانند ستاره، ویژگی چشم چپ اوست. در برخی روایات نیز از نوشتۀ میان دو چشم دجال سخن به میان آمده که میتواند کنایه از ثبوت و وضوح کفر دجال باشد.مقاله پیش رو به یکی از مبانی مهم هستیشناختی مهدویت به نام قاعده قسر میپردازد. آغاز این نوشتار با مقدمهای رقم خورده و سپس به مفهومشناسی قسر از نظر لغت و اصطلاح پرداخته شده است. در ادامه بعد از بیان انواع قسر و کاربرد قسر نوعیه در ارتباط با مهدویت، به فطرت و امور فطری _ که در واقع توجیهگر رابطه میان مهدویت و قاعده قسر است اشاره شده و در آخر به عوامل توجیهی امتناع قسر، همچون حکمت الهی، هدفمندی آفرینش و نظام احسن پرداخته و رابطه آنها با مهدویت بررسی شده است.تغییرات معاصر، زمینهها و امکانات متعددی را فراهم کرده که در شکلگیری وضعیتهای اجتماعی آتی، تأثیری انکارناپذیر دارند. در نوشتار حاضر با توجه به اینگونه تغییرات، به دنبال بررسی جامعهشناسانۀ امکانات معاصر در ارتباط با جامعه موعود و زمینههای آن هستیم. در مقایسۀ اجتماعات بسیط اولیه با جوامع امروزی، میتوان شکلگیری تغییرات اساسی را دید که به تدریج، حیات انسانی را دستخوش دگرگونی کرده است. مبنای حیات اجتماعی امروزی، جوامعی هستند که به صورت شبکهای و در هم تنیده، با دیگر اعضا و خردهنظامهای خود در ارتباطند؛ به گونهای که تغییرات در یک حوزه، به دگرگونی در دیگر حوزهها میانجامد. این در حالی است که اجتماعات پیشین، چنین پیوستگی ارگانیکی نداشتند. از اینرو با موضوعی تازه سر و کار داریم که در سطحی فراملی و جهانی، دچار همسانی و همگونی شده است. الگوی چنین موضوع تازهای عمدتا با به کار گرفتن رویکردهای جامعهشناختی قابل تفهیم و تبیین است.به منظور پاسخگویی به پرسش اصلی تحقیق، تلاش شده است با بهکارگیری رویکردی جامعهشناختی، فرایندهای اجتماعی معاصر و امکانات، زمینهها و شرایط تاریخی مربوط به جامعه موعود با تأکید بر فرآیندهای تمایز در ساخت اجتماعی و عقلانی شدن در دوره معاصر، تبیین شود.میتریه، موعود منجی در آیین بوداست که متون مقدس همۀ سنتهای بودایی، آمدن او را پیشگویی کردهاند. اصل و اساس این پیشگوییها به سخنان بودا در سه سبد کانون پالی بازگشت میکند، اما در طی زمان، در هریک از سنتهای بودایی ویژگیهایی پیدا کرده است که در سنتهای دیگر دیده نمیشود. از همین رو، اهمیت و جایگاه امروزی میتریه در هر یک از سنتهای بودایی نیز متفاوت شده است. موعودگرایی آیین بودای تبتی به دلیل تأخر زمانی و تأثیرپذیری از آیین هندو، گاهی موضوعاتی مانند رویارویی با ادیان ابراهیمی، بهویژه اسلام را در خود دارد که مورد توجه بسیار شرقشناسان نیز قرار گرفته است. همچنین از آنجا که میتریه با مسئلۀ حکومت جهانی آینده در پیوند است، تأکید دالایی لامای چهاردهم _ رهبر سیاسی و مذهبی آیین بودای تبت _ بر احیای نام میتریه و ساخت بزرگترین تندیس از میتریه در شهر «بودگیا»ی هند _ که طبق نقل تاریخ، بودا در آنجا به اشراق رسید _ از نظر مذهبی و سیاسی اهمیتی ویژه پیدا میکند.نوشتار حاضر ابتدا جایگاه میتریه در سنت تبتی و ویژگیهای خاص آن را بررسی میکند و سپس به علل اصلی گرایش به احیای مجدد آن در تبت میپردازد.
Mitreya ، the savior promised in the Buddhism، have been foretold of his
coming in scriptures of all Buddhist traditions. The principle focus of this
prophecy traces back to the words of the Buddha in the three Pali baskets.
Over time، however، the issue has gained features not found in other Buddhist traditions. Therefore، the present status and importance of Mitreya has also become different in different Buddhist traditions. The messianic beliefs in Tibetan Buddhism has gained considerable attention by many orientalists، because of the recency of time and the influence of Hinduism، often dealing with issues such as facing the Abrahamic religions ، particularly Islam itself. Also there is a religious and political importance of this، because Mitreya is linked with the issue of global governance in the future، there is an emphasis by the Dalai Lama XIV، the political and religious leader of Tibetan Buddhism on restoring the concept of Mitreya. He also built the biggest statue of Mitreya a town called "Budgia" in India، which is referred to as the place where Buddha reached the 'illumination'. The present article deals with status of the Mitreya in Tibetan tradition and its special features، and then analyzes the main causes it is gaining new interest in Tibet.
خلاصه ماشینی:
"(Roemer, 2008: 38) به این ترتیب، اعتراضها برای مدتی فروکش کرد، اما نشان داد که هنوز مسئلۀ اصلی جامعۀ تبت اتحاد اجتماعی خود آنهاست و از آنجا که فعلا دالایی لاما معروفترین چهرۀ سیاسی تبت و مورد حمایت غرب به شمار میرود، رقیبان سیاسی و دینی او ساکت هستند، ولی اگر حاکمیت تبت به صورت جدی مطرح شود، آنها نیز حتما به انتقادات خود دامن خواهند زد.
نتیجه از آنچه گفته شد درمییابیم که اعتقاد به میتریه _ منجی موعود بودایی _ ریشۀ عمیقی در متون مقدس و فرهنگ مردم تبت داشته و دارد و آثار این بوداسف، همواره توسط راهبان تبتی خوانده میشود و الهامبخش انواع مختلفی از روشهای مراقبه و سیر و سلوکهای باطنی است.
دالایی لاما _ که در سخنان خود به طور رسمی از ساخت مجسمۀ بزرگ میتریه حمایت کرد و حتی احیای آموزۀ میتریه را نیاز امروز جوامع بودایی دانست _ از این طریق، هم میتواند توجه مجامع سیاسی و بینالمللی را به مسئلۀ تبت و اشغال این کشور توسط چین جلب کند و هم به جامعۀ آوارۀ تبت که در کشورهایی مانند هند، نپال، بوتان و حتی کشورهای غربی پراکنده شدهاند، انسجامی دوباره ببخشد؛ زیرا او برای تحقق اهداف خود نگاهی ابزاری به اندیشههای دینی دارد و در میان اندیشههای دینی، اعتقاد به منجی موعود، یکی از مؤثرترین آنهاست که به جرأت میتوان گفت دارای پتانسیل متحد ساختن مردم تبت و حتی بازگرداندن این کشور به بوداییان تبعیدی است."