چکیده:
به کارگیری سیاست های انقباضی از قببیل کاهش میزان یارانه ها به کاهش سطح درآمد خانوارها و تقاضای آنان برای آموزش منجر می شود که می تواند دستیابیبه هدف پوشش کامل تحصیلی را با تهدید رو به رو سازد. از آنجا که رفتار مصرفی گروه های متقاضی دریافت خدمات آموزشی به هنگام تغییر در سطح درآمدها متفاوت است، در این مقاله خانوارهای شهری با به کارگیری تابع انگل و آزمون همسانی واریانس، از جنبه تشابه به رفتار در زمینه میزان مخارج آموزشی در پنج طبقه دسته بندی شده اند. کشش های درآمدی به تفکیک گروه های پنج گانه با به کارگیری سیستم تقاضای تقریبا ایده آل، محاسبه و روشن شد که برای گروه های پنجگانه متفاوت هستند. بزرگ ترین اندازه کشش های درآمدی به تربیت متعلق به خانوارهای طبقات سوم (1/1)، اول (07/1)، دوم (85/0)، چهارم (85/0) و پنجم (44/ 0) است. بنابر این گروه کالایی آموزش برای خانوارهای طبقات درآمد بالا، متوسط بالا و متوسط پایین (اوم، چهارم و پنجم) ضروری وبرای طبقات کم درآمد و متوسط بالا (اول و سوم) لوکس محسوب می شود. بر این پایه تقاضای خانوارهای متعلق به طبقات اول و سوم برای آموزش حساسیت بیشتری نسبتبه تغییر در درآمد واقعی دارد و کاهش (افزایش) درآمد خانوار های مذکور به کاهش (افزایش) نسبتا بیشتر تقاضای ایشان برای آموزش در مقایسه با خانوار های طبقات چهارم (متوسط بالا) و به ویژه پنجم (بالاترین گروه درآمدی) منجر خواهد شد. بنا براین سیاست های موثر بر درآمد خانوارها باید به گونه ای تدوین و اجرا شوند که که در حد امکان کاهش تقاضای آموزش خانوارها و به ویژه گروه های کم در آمد و متوسط را به دنبال نداشته باشند.