چکیده:
با توجه به اینکه کتاب مقدس مهمترین منبع شمایل نگاری مسیحی به شمار میرود و
شمایل نگاری نیز به نوبة خود تفسیر بصری کتاب مقدس است، لذا توجه به رابطة میان
شمایل نگاری مسیحی و تفسیر کتاب مقدس ضروری به نظر میرسد. این رابطه به گون های
است که در پارهای موارد خود بازنمایی تصویری، در تفسیر متن کتاب مقدس نقشی
فعالانه دارد و صرفا تصویرسازی منفعلانة متن نیست. از این حیث، برای فهم ادوار
مختلف شمایل نگاری مسیحی توجه به گرای شهای تفسیری آن دوران نیز درخور توجه
است.
در این مقاله آراء تفسیری دو مکتب انطاکیه و اسکندریه به اختصار ذکر میشود و بازتاب
این آراء در هنر صدر مسیحیت (که از حیث تاریخی تقریبا با این دو مکتب مقارن است
مورد بررسی قرار م یگیرد. همچنین تلاش میشود تا این رابطه را در نمونه های مختلف
شمایل نگاری این دوران نشان دهیم و با رویکرد ادوار بعدی مقایسه کنیم.
خلاصه ماشینی:
"در اﻳـﻦ ﺳـﻨﺖ ﭼﻬـﺎر ﮔﺮاﻳﺶ ﺗﻔﺴﻴﺮی ﭘﺪﻳﺪ آﻣﺪ ﻛﻪ از ﺟﻬﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔـﺬاری آنﻫـﺎ ﺑـﺮ ﻋـﺎﻟﻢ ﻣﺴـﻴﺤﻲ ﺑـﻪ اﺧﺘﺼـﺎر ﺑـﻪ ذﻛﺮﺷـﺎن ﻣﻲﭘﺮدازﻳﻢ: 901 ﺑﺎزﺗﺎب ﮔﺮاﻳﺶﻫﺎی ﺗﻔﺴﻴﺮی ﻛﺘﺎب ﻣﻘﺪس در ﺗﻜﻮﻳﻦ ﺷﻤﺎﻳﻞﻧﮕﺎری ﻣﺴﻴﺤﻲ )The Reflection of Biblical Interpretating Schools in the Genesis of Christian (Iconography اﻟﻒ) ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻟﻔﻆﮔﺮا ﻛﻪ ﻣﺘﻦ را از ﺣﻴﺚ ﺗﺤﺖاﻟﻠﻔﻈﻲ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﻲﻛﺮد و ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ دﻏﺪﻏﻪاش ﻣﺘﻮن ﺣﻘـﻮﻗﻲ و اﺧﻼﻗﻲ ﺑﻮد؛ ب) ﻣﻜﺘﺐ ﻣﻴﺪارﺷﻲ ( )Midarshiﻛﻪ از ﻫﻔﺖ ﻗﺎﻋﺪة ﺗﻔﺴﻴﺮی ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪ ﺑﻮد و ﺑﺮ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﺴﺘﺮ ﺗـﺎرﻳﺨﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﻛﺮد؛ ج) ﻣﻜﺘﺐ ﭘﺸﺮ ( )Pesherﻛﻪ ادﻋﺎی داﻧﺶ ﺧﺎﺻﻲ ﺑﻪ اﺳﺮار ﻗﺪﺳﻲ داﺷـﺖ و ﭘـﻴﺶﮔـﻮﻳﻲﻫـﺎی ﻛﺘـﺎب ﻣﻘﺪس را ﺑﻪ روﻳﺪادﻫﺎی ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﻣﻲﺳﺎﺧﺖ (ﺷﺮت، 7831، ص 76)؛ د) ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺗﻤﺜﻴﻠـﻲ: ﭼﻬـﺮة ﺑﺮﺟﺴـﺘﺔ اﻳـﻦ ﮔـﺮاﻳﺶ ﺗﻔﺴـﻴﺮی ﻓﻴﻠـﻮن اﺳـﻜﻨﺪراﻧﻲ ﺑـﻮد ﻛـﻪ ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻣﻴﺮاث ﺗﻔﺴﻴﺮی رواﻗﻴﺎن ﻗﺮار داﺷﺖ.
روﻳﻜﺮد ارﻳﮕﻦ ﺑﻪرﻏﻢ آﻧﻜﻪ ارﺗﺒﺎط ﻣﻴﺎن ﻋﻬـﺪﻳﻦ را ﺗﻮﺟﻴـﻪ ﻣـﻲﻛﻨـﺪ، ﺑـﺎ ﻣﻌﻀـﻼﺗﻲ ﻧﻴـﺰ ﻣﻮاﺟـﻪ اﺳـﺖ ﻛـﻪ در اﻳﻨﺠـﺎ ﺑـﻪ ذﻛـﺮ دو ﻧﻤﻮﻧـﻪ از آنﻫـﺎ ﻣـﻲﭘـﺮدازﻳﻢ: ﻧﺨﺴـﺖ اﻳﻨﻜـﻪ ﺗﻔﺎﺳـﻴﺮ ﺗﻴـﭗﺷﻨﺎﺳـﺎﻧﻪ ﻧﺴـﺒﺖ ـ ـ ـ ـ ـ ـــ ـ ــ ـ ـ ﺑـﻪ ﺗـﺎرﻳﺦ ﺗـﻮﺟﻬﻲ ﻧﺪارﻧـﺪ و ﺑﺴـﻴﺎری از وﻗـﺎﻳﻊ ﻣﻮﺟـﻮد در ﻛﺘـﺎب ﻣﻘـﺪس را از ﺟﺎﻳﮕـﺎه ﺗـﺎرﻳﺨﻲ آنﻫـﺎ ـ ـ ــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــ 311 ﺑﺎزﺗﺎب ﮔﺮاﻳﺶﻫﺎی ﺗﻔﺴﻴﺮی ﻛﺘﺎب ﻣﻘﺪس در ﺗﻜﻮﻳﻦ ﺷﻤﺎﻳﻞﻧﮕﺎری ﻣﺴﻴﺤﻲ )The Reflection of Biblical Interpretating Schools in the Genesis of Christian (Iconography ﺣﺬف ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ (ﮔﺮﻧﺖ و ﺗﺮﻳﺴﻲ، 5831، ص 75)."