چکیده:
این مقاله در صدد است تا دریافت جلال آ لاحمد از معنا و مفهوم«غرب و غرب زدگی»
تلقی او از علل و ریشه های پدیدار تاریخی غر بزدگی و نیز فهم وی از سنت و دلایل
ضرورت بازگشت به سنت را، که نقشی اساسی در شکل گیری فضای ذهنی (پارادایم)
تفکر اجتما عی ما ایرانیان در دورة معاصر ایفا کرد ه اند، به خصوص در قیاس با
بصیر تهای بنیادین متفکر معاصر، سید احمد فردید، مورد نقد و بررسی قرار دهد،
پارادایمی که پس از گذشت حدود نی مقرن از زمان ظهور آن بر ذهن و اندیشه و فضای
اجتماعی جامعة ایرانیان غلبه دارد.
خلاصه ماشینی:
" ﺟﺎﻟﺐ ﺗﻮﺟﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﺮوز ﻧﻴﺰ ﭘﺲ از ﮔﺬﺷﺖ ﺣﺪود ﻧﻴﻢﻗﺮن، اﮔﺮ ﺣﻀﻮر ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏـﺮبزدﮔـﻲ در ﻣﻴـﺎن ﺧﻴﻞ اﻧﺒﻮﻫﻲ از روﺷﻨﻔﻜﺮان و ﻧﺴﻞﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ آن ﺑﺴﻴﺎر ﻛﻤﺮﻧﮓ ﻣﻲﺷﻮد، و وﺟﻮد ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ارزش و اﺻـﺎﻟﺖ در ﺳﻨﺖ ﺗﺎرﻳﺨﻲ اﻳﺮاﻧﻲ ـ اﺳﻼﻣﻲ اﻧﻜﺎر و ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻳﻦ ﺳﻨﺖ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺑـﺮ اﺳـﺎس ﺟﻬـﺎنﺑﻴﻨـﻲ و ارزشﻫـﺎی ﻋﺼﺮ روﺷﻨﮕﺮی ﺑﺎزﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد و ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮن »ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺶ« ﻧﻮﻋﻲ ارﺗﺠﺎع و »ﺑﺎزﮔـﺸﺖ ﺑـﻪ ﺧﻴﺶ« ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﮔﺮدد، ﺑﺎز ﻫﻢ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻮﻋﻲ ﻋﻜﺲاﻟﻌﻤﻞ و ﻣﻘﺎوﻣﺖ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﺮاﻳﻂ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﻮﺟﻮد و اﺗﺨﺎذ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی اﻋﻤـﺎل ﻓـﺸﺎر از ﺑـﺎﻻ ﺑـﻪ ﭘـﺎﻳﻴﻦ از ﺟﺎﻧـﺐ ﻗـﺪرت ﺳﻴﺎﺳـﻲ ﺣـﺎﻛﻢ ﺑـﺮ ﻛـﺸﻮر اﺳـﺖ.
وﻗﺘﻲ ﻓﺼﻞ »ﺳﺮﭼﺸﻤﺔ اﺻﻴﻞ ﺳﻴﻞ« در ﻛﺘﺎب ﻏﺮبزدﮔﻲ آل اﺣﻤﺪ را ﻣـﻲﺧـﻮاﻧﻴﻢ، ﻣﺘﺄﺳـﻔﺎﻧﻪ اﺣـﺴﺎس ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﭘﺲ از ﮔﺬﺷﺖ ﺣﺪود ﻧﻴﻢﻗﺮن، ﺳﻄﺢ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣـﺎ، در ﻣﻮاﺟﻬـﻪ ﺑـﺎ ﻏـﺮب و ﻣﺪرﻧﻴﺘـﻪ، در ﺑﺨـﺶ وﺳﻴﻌﻲ از ﺟﺎﻣﻌﻪ و روﺷﻨﻔﻜﺮان و رﻫﺒﺮان ﻣﺎ، ﺑﺎ زﻣﺎن آل اﺣﻤﺪ ﻫﻨﻮز ﺧﻴﻠﻲ ﺗﻔﺎوت ﻧﻜﺮده اﺳﺖ و ﻣﺎ ﻫﻨﻮز ﺑـﻪ آﮔﺎﻫﻲ از اﻳﻦ ﺗﺠﺮﺑﺔ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻧﺎﻳﻞ ﻧﺸﺪهاﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ راهﺣﻞ ﺗﻘﻠﻴﻞﮔﺮاﻳﺎﻧﺔ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎ را در ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ و ﻗﺪرت ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻚ ﻳﺎری ﻛﻨﺪ و ﻣﺎ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ از ﻋﻮاﻣـﻞ و ﺳـﺎزوﻛﺎرﻫﺎی ﺑـﺴﻴﺎر ﭘﻴﭽﻴـﺪه و ﻫﻢزﻣﺎن ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺳﻴﺎﺳﻲ، اﻗﺘﺼﺎدی و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ.
دﻟﻴﻞ اﺳﺘﻘﺒﺎل ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺑﺴﻴﺎری از روﺷﻨﻔﻜﺮان اﻳﺮاﻧﻲ در دﻫـﻪﻫـﺎی ﭼﻬـﻞ و ﭘﻨﺠـﺎه ﺷﻤـﺴﻲ از ﻏﺮبزدﮔﻲ آلاﺣﻤﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﺔ ﺑﻴﺎﻧﻴﻪای ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﻏﺮب و ﺣﻜﻮﻣﺖ ﭘﻬﻠـﻮی، و اﺳﺎﺳـﺎ اﺳـﺘﻘﺒﺎل از آﺛـﺎری اﻳﻦﭼﻨﻴﻨﻲ را در ﻫﻤﻴﻦ وﺻﻒ ﺳﺎدهاﻧﺪﻳﺸﺎﻧﻪ و ﺗﻘﻠﻴﻞﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﺴﺖوﺟﻮ ﻛﺮد ﻛـﻪ ﺳـﺒﺐ ﻋﺎﻣـﻪﭘـﺴﻨﺪی و 94 ﺟﻼل آلاﺣﻤﺪ؛ ﻏﺮبزدﮔﻲ و ﺿﺮورت ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺳﻨﺖ ()Jalal Al-ahmad and Westernizaton ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪن از ﺳﻮی ﺟﺎﻣﻌﻪ، در ﻗﻴﺎس ﺑﺎ روﻳﻜﺮدﻫﺎی ﻓﻠﺴﻔﻲﺗﺮ، ﻣﻲﺷﻮد."