چکیده:
هنردرمانی به منزله روشی برای گشودن ناخودآگاه و بازسازی، بازآفرینی یا فرافکنی مسائل و مصائب درون بعد از دستاوردهای فروید، یونگ، آدلر و ... به صورتی مدون و مشخص درآمد. در شاهنامه سام به سبب داشتن فرزندی عیبناک دچار احساس حقارتی دیرسال می شود که تا زادن رستم به درازا می کشد. سام، بعد از دیدن عروسکی پارچه ای شبیه رستم نوزاد، دگرگون می شود. این کار به شکل مراسمی آیینی و باشکوه اجرا می شود که با تعاریف و کارکردهای نمایش درمانی همگونی دارد. این نوشتار ابتدا در نگاهی تاریخی به تاثیر و تاثر ذهن و روان و ادبیات و هنر می پردازد. سپس، به صورت خاص، نقش عروسک در باورها و مراسم آیینی مطرح می شود. آن گاه علت و چگونگی شکل گیری احساس حقارت در سام، بر پایه نظریه آدلر، می آید (آدلر بر آن است که منشا همه رفتارهای انسان احساس حقارت است). سرانجام، رهایی زال از احساس حقارت، زادن رستم و روش درمانی زال (نمایش درمانی) در درمان سام، علت و تاثیر ساختن عروسک پارچه ای شبیه رستم و انطباق با روش نمایش درمانی طرح، بحث، و تحلیل شده است. اجرای نمایشی زادن رستم، بازسازی زادن زال است. بنابراین نمایش درمانی باعث می شود رویای فرزند خواهی سام، که با زادن زال عیبناک محقق نشده بود، تحقق یابد و او از احساس حقارت رها شود. از نظر تاریخ نمایش نیز این داستان آغاز نمایش درمانی در ایران به شمار می آید. در کنار نمایش درمانی زال، روایت درمانی فردوسی نیز هست؛ زیرا کل ماجرایی که فردوسی روایت می کند به نوعی باعث تزکیه و پالایش مخاطب شاهنامه می شود و اگرچه رستم محصول پیوند زال و رودابه برای درمان سام است، اما محصول واقعی این پیوند خود شاهنامه است
خلاصه ماشینی:
"ﺑﻮدن زال ﻣﻲداﻧﺪ! و ﮔـــﺮ ﻛـــﻴﺶ آﻫـــﺮﻣﻦ آوردهام اﮔــﺮ ﻣــﻦ ﮔﻨــﺎﻫﻲ ﮔــﺮان ﻛــﺮدهام ﺑﺠﻮﺷﺪ ﻫﻤـﻲ در دﻟـﻢ ﺧـﻮن ﮔـﺮم ﺑﭙﻴﭽ ـﺪ ﻫﻤ ـﻲ ﺗﻴ ـﺮه ﺟ ـﺎﻧﻢ ز ﺷ ـﺮم ـ ـــ ـ (ﻫﻤﺎن: ب 36 و 56) ﺳﺎم در ﻧﺎﻣﻪای ﻛﻪ ﺑﺮای راﺿﻲﻛﺮدن ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ اﻳﻦ ازدواج ﻣﻮاﻓﻘـﺖ ﻛﻨـﺪ و ﻧﻴﺰ وﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﺳﻴﻨﺪﺧﺖ ﻣﻼﻗﺎت ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻣﺪام زال را ﺗﺤﻘﻴﺮ ﻣـﻲﻛﻨـﺪ؛ ﺗﺤﻘﻴـﺮی ﻛـﻪ ﺑﺮآﻣـﺪه از اﺣﺴﺎس ﻛﻬﺘﺮی ﺧﻮد اوﺳﺖ و در ﻫﺮ ﺳﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ، اﻳﻦ اﻟﮕﻮی ﻃﺮد و ﺗﺤﻘﻴﺮ ﺗﻜﺮار ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﺎ ﺳﺎم ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ.
ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ ﻛﺎی ﮔﺮد زرﻳـﻦﻛﻤـﺮ ﺑــﻪ ﺳــﺎم ﻧﺮﻳﻤــﺎن ﺳــﺘﺎرهﺷــﻤﺮ ﺑﻴﺎﻳــﺪ ﺑﺒﻨــﺪد ﺑــﻪﻣــﺮدی ﻣﻴــﺎن از اﻳــﻦ دو ﻫﻨﺮﻣﻨــﺪ ﭘﻴﻠــﻲ ژﻳــﺎن از او ﭘﻬﻠــﻮان را ﺧــﺮام و ﻧﻮﻳــﺪ ﺑـ ـﺪو ﺑﺎﺷـ ـﺪ اﻳﺮاﻧﻴـ ـﺎن را اﻣﻴـ ـﺪ ـ ـ ـ ـ (ﻫﻤﺎن: ب 407 و 607 و 117) ﺳﺘﺎرهﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻧﻴﺰ، درﺑﺎرة ازدواج زال و روداﺑﻪ، ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ: ﮔــﻮی ﭘــﺮ ﻣــﻨﺶ زاﻳــﺪ و ﻧﻴﻜﻨــﺎم از اﻳﻦ دﺧﺖ ﻣﻬﺮاب و از ﭘﻮر ﺳـﺎم (ﻫﻤﺎن: ب 8321) ﺑﺎوﺟﻮد ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﻳﻨﻲ، ﻗﺪرت، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، و ﻧﻴﺰ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎم ﻫﻤﭽﻨـﺎن درﮔﻴـﺮ اﺣﺴﺎس ﺣﻘﺎرت ﺧﻮد اﺳﺖ و، ﭼﻨﺎنﻛﻪ ﭘﻴﺶ از اﻳﻦ ذﻛﺮ ﺷﺪ، ﻫﺮﺟﺎ ﻛﻪ ﭘـﻴﺶ ﻣـﻲآﻳـﺪ اﻳـﻦ زﺧﻢ ﭘﻨﻬﺎن ﺳﺮ ﺑﺎز ﻣﻲﻛﻨﺪ، اﻣﺎ ﺳﺮاﻧﺠﺎم اﺗﻔﺎﻗﻲ ﻣﻲاﻓﺘﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻋﻘﺪه درﻣـﺎن و ﺳـﺎم از دردی ﻛﻬﻦ رﻫﺎ ﻣﻲﺷﻮد.
ﺳﺎم، ﺑﻌﺪ از دﻳﺪن اﻳﻦ ﻋﺮوﺳﻚ ﺷﺒﻴﻪ رﺳـﺘﻢ، در ﻧﺎﻣﻪای ﺑﻪ زال ﺳﺨﻨﻲ ﺑﺮ زﺑﺎن ﻣﻲآورد ﻛﻪ ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪة درﻣﺎنﺷﺪن اوﺳﺖ: ﻧﺒﺎﻳـﺪ ﺟـﺰ از زﻧـﺪﮔﺎﻧﻴﺶ ﺧﻮاﺳـﺖ ـ ـ ــ ﻛﻨﻮن ﺷﺪ ﻣﺮا و ﺗـﺮا ﭘﺸـﺖ راﺳـﺖ ﺳﺎم، ﺑﻪﻛﻤﻚ ﻧﻤﺎﻳﺶدرﻣﺎﻧﻲ، از ﻋﻘﺪة ﺣﻘﺎرت دﻳﺮﺳﺎل ﺧﻮد رﻫﺎﻳﻲ ﻣـﻲﻳﺎﺑـﺪ؛ زﻳـﺮا زادن رﺳﺘﻢ و دﻳﺪن ﺧﻮد رﺳﺘﻢ در ﻧﻮزادی ﻛﺎرﻛﺮد وﻳﮋهای ﻧﺪارد، ﺑﻠﻜﻪ اﺟﺮای ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ زادن رﺳﺘﻢ، ﻛﻪ ﺑﺎزﺳﺎزی زادن زال اﺳﺖ، ﺳﺎم را درﻣﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ ﻳﻌﻨﻲ رؤﻳـﺎی ﻓﺮزﻧـﺪداﺷـﺘﻦ ﺑـﺮای ﺳـﺎم ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻲﺷﻮد و ﺳﺎم ﺑﻪ ﺗﻌﺎدل ﻣﻲرﺳﺪ."