چکیده:
مثنوی به سبب ساختار داستانی اش، همواره مورد توجه بوده است. شاید شخصیت پردازی های مبتنی بر عناصر داستانی، این اثر بی بدیل عرفانی را به یک شاهکار ادبی تبدیل کرده است؛ چراکه پرداختن به نقش آفرینی پدیده های غیر انسانی، خصوصا شخصیت های جانوری و شناسایی کارکردهای مثبت یا منفی و رمز گشایی از آن ها، به ما در درک مفاهیم پیچیده مثنوی کمک شایانی می کند. بنابراین داستان های مثنوی فقط وسیله ای در خدمت تفهیم و شرح مفاهیم انتزاعی و عرفانی یا اخلاقی نیستند، بلکه این داستان ها با ساختار ویژه مبتنی بر عناصر داستانی حیطه های «معرفت شناسی»، « انسان شناسی»، و «هستی شناسی» را نیز دربر دارند. در این مقاله، سعی شده است به تحلیل و بررسی داستان ها ی مبتنی بر شخصیت های جانوری در مثنوی، مطابق با معیارهای منتقدان ادبی معاصر درباره عناصر داستانی، پرداخته شود تا معلوم شود که مولوی، با وجود فاصله زمانی بسیار با عصر ما، به رعایت و کاربست بسیاری از عناصر داستانی مثل شخصیت پردازی، طرح (پیرنگ)، نوع داستان، گفت وگو، درون مایه، و شیوه روایت پای بند بوده است.
خلاصه ماشینی:
" از آنﺟﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ ﺗﻼش ﻣﺤﻘﻘﺎن و ﭘـﮋوﻫﺶﮔـﺮان، از دﻳﺮﺑـﺎز، ﻣﺘﻮﺟـﻪ ﺣـﻮزهﻫـﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺗﺎرﻳﺨﻲ، ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ، و ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﻣﺜﻨﻮی ﺑﻮده اﺳﺖ و ﻛﻢﺗﺮ ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ و ﺷﮕﺮدﻫﺎی ﻫﻨﺮی آن ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ، ﻧﮕﺎرﻧﺪة اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺳﻬﻢ و ﺗﻮان ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻲﻛﻮﺷﺪ ﻛـﻪ در اﻳـﻦ ﭘـﮋوﻫﺶ، از ﻣﻴﺎن اﻧﻮاع داﺳﺘﺎنﻫﺎ و ﺣﻜﺎﻳﺎت ﻣﻮﺟﻮد در ﻣﺜﻨﻮی، داﺳﺘﺎنﻫﺎی ﺷﺨﺼﻴﺖﻣﺤﻮر ﺟﺎﻧﻮران را ﺑﺎ ﻋﻨﻮان »ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻨﺎﺻﺮ داﺳﺘﺎﻧﻲ در ﺣﻜﺎﻳﺎت ﺟﺎﻧﻮرﻣﺤﻮر ﻣﺜﻨﻮی« ﺑﺮرﺳـﻲ و ﺗﺤﻠﻴـﻞ ﻛﻨـﺪ ﺗـﺎ ﺿﻤﻦ ﺑﻴﺎن وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﻛﻠﻲ اﻳـﻦ ﻧـﻮع داﺳـﺘﺎنﻫـﺎ ﺑـﻪ ﻋﻨﺎﺻـﺮ اﺻـﻠﻲ ﺳـﺎزﻧﺪة آنﻫـﺎ، ﻧﻈﻴـﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎ، ﻧﻮع داﺳﺘﺎن، ﻃﺮح (ﭘﻴﺮﻧﮓ)، ﮔﻔﺖوﮔﻮ، ﺣﺎدﺛﻪ/ ﻛﺸـﻤﻜﺶ، درونﻣﺎﻳـﻪ و ﺷـﻴﻮة رواﻳﺖ، اﺷﺎرهای داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
2 ﻧﻮع داﺳﺘﺎن در ﻣﺜﻨﻮی، داﺳﺘﺎنﻫﺎی ﺷﺨﺼﻴﺖﻣﺤﻮر ﺟﺎﻧﻮری از ﻧﻮع ( )type of storyﻛﻮﺗﺎه و ﺗﻤﺜﻴﻠـﻲاﻧـﺪ، زﻳﺮا داﺳﺘﺎنﻫﺎی ﻣﺜﻨﻮی ﻣﺎﻧﻨﺪ داﺳﺘﺎنﻫﺎی اﻣﺮوزی ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ از ﻧﻈـﺮ ﻣﻮﺿـﻮع، روش اراﺋـﻪ، ﻃﺮاﺣﻲ، ﺣﻮادث، و ﻏﻴﺮه ﻳﻚ ﻛﺎر ﻫﻨﺮی ﻣﺴﺘﻘﻞ و دارای ﻫﺪف ﻫﻨﺮی ﺧﺎﻟﺺ ﺑﺎﺷـﻨﺪ، ﺑﻠﻜـﻪ اﺑﺰاریاﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻮی از آنﻫﺎ ﺑﺮای رﺳﻴﺪن ﺑﻪ اﻫﺪاف ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ، اﺧﻼﻗـﻲ، و دﻳﻨـﻲاش اﺳـﺘﻔﺎده ﻣﻲﻛﻨﺪ و از ﺧﻮاﻧﻨﺪﮔﺎن ﻣﺜﻨﻮی ﻫﻢ ﻣﺆﻛﺪ ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ در ﻧﻘﺶ و ﻧﮕﺎر و ﻇﺮف داﺳـﺘﺎنﻫـﺎﻳﺶ ﺗﺄﻣﻞ ﻛﻨﻨﺪ و داﻧﺔ ﻣﻌﻨﺎ را ﻓﺮاﻣﻮش ﻧﻜﻨﻨﺪ: ﻣﻌﻨﻲ اﻧﺪر آن ﺑـﻪ ﺳـﺎن داﻧـﻪ اﻳﺴـﺖ ای ﺑﺮادر ﻗﺼﻪ ﭼـﻮن ﭘﻴﻤﺎﻧـﻪاﻳﺴـﺖ ﻧﻨﮕﺮد ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ را ﭼـﻮن ﮔﺸـﺖ ﻧﻘـﻞ داﻧـ ـﺔ ﻣﻌﻨـ ـﺎ ﺑﮕﻴـ ـﺮد ﻣـ ـﺮد ﻋﻘـ ـﻞ ـ ـ ـ ـ (ﻣﻮﻟﻮی، 3631: 2/ 2263 - 3263) اﻣﺎ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺎﻧﻊ آن ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﺑـﻪ ﻇﺮاﻓـﺖﻫـﺎی ﻫﻨـﺮی و ﻋﻨﺎﺻـﺮ داﺳﺘﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﻛﻪ اﻣﺮوزه ﻣﻮرد ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻨﺘﻘﺪان ادﺑﻴﺎت داﺳﺘﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﺑﻲاﻋﺘﻨﺎ ﺑـﻮده ﺑﺎﺷـﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺧﻼف ﻫﻢﻋﺼﺮان ﺧﻮد، ﺑﺎ اﻋﻤﺎل ﺑﺴﻴﺎری از ﺷﮕﺮدﻫﺎی ﻫﻨﺮی و داﺳﺘﺎﻧﻲ، ﺷﻴﻮة ﺧـﻮد را ﺑﻪ ﺳﺒﻚ داﺳﺘﺎنﻫﺎی اﻣﺮوزی ﻧﺰدﻳﻚ ﻛﺮده اﺳﺖ."