چکیده:
از مسائل مستحدثه ای که در دنیای مدرن پیش می آید، انتخاب مرگ هنگام بیماری های صعب العلاج یا امراض طاقت فرسایی است که به سبب کهولت سن پیش می آید. در این پژوهش برآنیم با اثبات قاعده فقهی«لزوم حفظ نفس»، احترام دین اسلام به حیات انسان ها را بیان کنیم و اینکه هدف اصلی دین، حمایت از حیات طیبه انسان است تا آنجا که نا امید شدن از لطف و رحمانیت الهی و انتخاب مرگ از گناهان کبیره محسوب می شود و مستوجب عقابی سهمگین است. اگرچه در فقه قاعده ای با عنوان قاعده حفظ نفس مطرح نمی شود، در میان ابواب مختلف فقهی بر احترام بر حق حیات انسان تاکید فراوان می شود.
In the modern world occur updated issues that it is selecting dying When incurable sickness or intolerance disease that caused by aging .In this study we try to express with proof of legal rules «necessary to self-preservation» that of the religion of Islam respect to human life And that the primary purpose of religion is protection of pure human life as far as disappointing from grace and mercy of God and the selection of death is great sin and deserving punishment is severe. Although in the rule Jurisprudence as a rule not be considered self-preservation but among the many chapters of jurisprudence stress on respect the right to life for human.
خلاصه ماشینی:
"اشکال: با فرض پذیرش تصور فوق که امکـان وقـوعی داشـته باشـد، قائـل شـدن بـه مالکیت انسان نسبت به اعضا و نفسش ، به عنوان حق مالکیت به نظر می رسد، که مشکل و دارای تسامح بسیار است ، چرا که بنا بر حق مالکیت ، (هر مالکی نسبت بـه مایملـک خـود حق همه گونه تصرف و انتفـاع را دارد، مگـر در مـواردی کـه قـانون اسـتثنا کـرده باشـد) عمدهترین مانع کلی و قانونی که اطلاق حق مزبور را محـدود و مقیـد مـی کنـد، اصـل ٤٠ قانون اساسی است که بیان می کند: «هیچ کس نمی تواند اعمال خویش را وسـیلة اضـرار بـه غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد» اما مالکیت بر نفس در مقایسة با مالکیت بر امـوال و اشیا تفاوت دیگری نیز دارد، چرا که اصل ٤٠ قانون اساسی اغلب بـه جـز مـوارد بسـیار معدودی مانند انتقال اموال غیرمنقول به اتباع بیگانه ، مانع انتقال ملـک بـه دیگـری نیسـت ، حال آنکه مالکیت بر جان و نفس بر فرض ثبـوت آن، از نظـر فقهـی بـا اسـتثنای دیگـری مواجه است که حکم تکلیفی (حرمت اضرار به نفس ) در حال حیات و حرمت قطع اعضـا (مثله کردن میت ) همچنین در زمان فوت (وجـوب دفـن میـت ) اسـت ، یعنـی شـخص در استفاده از اعضایی که در اختیار وی است ، بنا بر مبانی و ادلة فقهی باید بـه گونـه ای رفتـار کند که به خود و به اعضای مزبور ضرر وارد نکند."