چکیده:
متدولوژی به طور کلی عامل یا وسیله شناخت هر علم، از جمله حقوق بینالملل است.متدولوژی حقوق بینالملل دارای دو مفهوم موسع و مضیق است.در مفهوم موسع، عبارت است از روشهایی که برای رسیدن به شناخت علمی حقوق بینالملل از آنها استفاده میشود، اما در مفهوم مضیق، متدولوژی حقوق بینالملل؛یعنی روشهای مورد استفاده برای شناخت هنجارها یا قواعد حقوق بینالملل.هدف متدولوژی حقوق بینالملل در مفهوم مضیق آن، شناخت قواعد مختلف حقوق ذاتییا ماهوی 1p}است.برای مثال، قاضی باید از متدولوژی به منظور شناخت قواعد حاکم بر یک قضیه خاصاستفاده کند.مهمترین روشهای تحلیل منطقی حقوق بینالملل عبارتند از: روش استقرایی و روشاستنتاجی.روش استقرایی نوعی روش تجربی است که به بینش جامعهشناختی مربوط است و آن روش مشاهده تأثیرات قواعد حقوقی بر جامعه بینالملل است.اما در روش استنتاجی یا استدلال قیاسی، وجود قواعد حقوق بینالملل را باید ازطریق فرایند استدلال مبتنی بر اصول و وقایع حقوقی یا شیوههای شکلی ایجادقاعده تشخیص داد. متدولوژی حقوق بینالملل نمیتواند جدا از منابع حقوق بینالملل مطرح باشد، زیرا تشخیص قواعدی که در عمل معتبر هستند، بدون استفاده از یک راهنما جهت جستجوی آن قواعد غیر ممکن است. اصولا روشهای شناخت قواعد حقوق بینالملل را باید از روشها و فنون اجرای آنها متمایز دانست، زیرا اجرای هر قاعده پس از شناخت آن قاعده تحقق مییابد. در مجموع، متدولوژی حقوق بینالملل مشتمل بر دو روش علمی است:یکی تجربی و دیگری منطقی. با استفاده از روش تجربی میتوان به درک نیازهای اجتماعی رسید، اما این درک اجتماعی زمانی حاصل میگردد که از روش منطقی(استدلال منطقی)کمک گرفته شود. از این روش میتوان در استنباط صحیح احکام حقوقی و شناخت و تحلیل قواعد حقوق بینالملل بهره جست.
خلاصه ماشینی:
"با وجود این، قابل ذکر است که هرگاه درصدد اثبات وجود یک قاعده خاص حقوق بینالملل باشیم، عوامل متفاوتی را باید به منظور اثبات این امر مورد توجه قرار دهیم که گاهی شامل علل منطقی ایجاد آن قاعده یا به عبارت دیگر عواملی هستند که محتوای آن را توضیح میدهد و تبیین میکند.
ممکن است ادعا شود که قواعد ایجاد شده بر اثر اعمال حقوقی را میتوان به کمک روش استقرایی از طریق مشاهده تأثیرات آنها شناخت، اما در هر حال چارچوب قابل حصول با استفاده از این روش بوضوح مشخص است.
روش شناخت قواعد عرفی به طور عمده روش استقرایی است، اما برای اثبات محتوای یک قاعده باید عوامل متعددی را در نظر گرفت که ناشی از ملاحظات متفاوتی از جمله ملاحظات اخلاقی است؛همان گونه که این دو معیار در آرای مربوط به ملاحظات بشر دوستانه(مثلا در رأی ماهوی قضیه کورفو)مشهود است.
سوم-اصول کلی حقوقیاز حیث تکنیک حقوقی، روشی که برای شناخت اصول حقوقی مورد استفاده قرار میگیرد، مشاهده است که خصیصه استقرایی دارد؛یعنی با استقرا در نظامهای ملی و بینالمللی استنباط میشود و پس از آن، از طریق استدلالی قیاسی بر موارد معین که در حقوق بینالملل امکان اعمال دارند، منطبق میگردد.
به بیان دیگر، قاضی یا داور بینالمللی، ابتدا باید اصول کلی حقوقی در نظامهای ملی را استخراج و سپس وجود قیاس یا مشابهت میان وضعیت موجود بین المللی و وضعیتی را که مورد نظر حقوق داخلی است، احراز کند و همین عمل برای توجیه استخراج قاعده از حقوق داخلی کفایت میکند."