چکیده:
تقلیدگری، از ساحت داستانهای گلشیری فرسنگها دور است. به این واقعیت، پیش از هر چیزی ابتدا باید
اعتراف کرد. او نیز مانند بهرام صادقی، با وسواس و امساک بسیار به نوشتن میپردازد. اقتصاد یا اختصار
کلام به طور تمام عیار در نوشتههای این دو نویسندة اصفهانی است که به تجسم عینی درآمده است و در
همان حال مدرن بودن، در همه زمینهها، واقعیتی است که آنها همواره به عادت ذاتی برای خود تبدیل
کردهاند. به همین دلیل است که امروزه نوشتههای آنها در عرصه پسامدرن قرار میگیرد و شاخص بودن
دو عنصر صورت و محتوا، به رغم شهرتی که آنان در حوزة صورتگرایی یافتهاند نیز، یکی از آن واقعیت-
های استثنایی است که در هنگام تحلیل داستانهای آنها، خواننده را دچار شگفتی میکند که آیا برای آنها
ساختار مهمتر بوده است یا درونمایه؟ در حوزة تاثیر پذیری نیز، گلشیری شیوهای ویژه برای خود دارد که
میتوان نام آن را تلنگرهایی برای تحریک تفکّر یا تاثیر پذیریهایی در سرزمین خلاّقیت نام گذاری کرد.
او حتّی در هنگامی که به بازآفرینی بعضی از داستانهای معروف در تاریخ و ادبیات میپردازد ، با آنها
رفتاری شبیه به شاعران سبک اصفهانی یا هندی با موتیوهای شعری دارد. به همان سان که آنان از
منظرهای دیگر به ترسیم رابطه عناصر موجود در موتیوها میپرداختند و خود را در عرصه کشف و شهودها
و دریافتهای جدید قرار میدادند، گلشیری نیز با استفاده از برخی مواد و نامهای موجود در روایت پیشین،
با نوعی دیگرگونه اندیشی که اساس هنر نیز مبتنی بر آن است، روایتی کاملا متفاوت و مدرن از همان
داستان ارائه میدهد که به دلیل برخورداری از ساختاری روایت شکنانه بخصوص در معصومها امروزه
از مصادیق پسامدرن نیز به شمار میرود. به این طریق، حتّی آن موتیو یا داستان گذشته نیز با تاویل و
تفسیری جدید مواجه میشود؛ تفسیری که تا آن زمان گویی به عقل کسی نرسیده است.
خلاصه ماشینی:
با آنکه در همان اولـین مجموعـه داسـتان نیـز، ردپاهـایی از گـرایش گلشـیری بـه نویسندگان خارجی از جمله کافکا و آن سه نویسندة شاخص در حوزة حدیث نفس و ذهن سـیال میتوان یافت ، اما روح غالب بر مثل همیشه و بعضی از مجموعه های بعـدی، از نظـر نـوع نگـاه هنری و جامعه شناختی در مجموع منطبق بر همان منظری است که در مجموعـه داسـتانهـای بهرام صادقی قابل مشاهده است : سوژهگزینی از موقعیت های استثنایی و اعجابانگیز و البته بـه همان نسبت اثرگذار و ماندگار، لحن و بیانی طیبت آمیز و طنزگونه ، تمسخر نمایشی کـنش هـای مسخ شده و مرسوم در محیط های فرهنگی مثل عشق های پرسـوز و تـب رمانیتـک ، رفتارهـای خشک حزبی و پاورقینویسیهای کلیشه ای، شخصیت آفرینی با حداقل مایه هایی از حـد و رسـم متعارف و متداول، نامگذاریهای معنادار و کنایه آمیز آدمها، ابهامهـای آغـازین بـرای انگیـزش جذابیت و کنجکاوی، دست مایه کردن موضوعات تحقیقی و تحلیلی در داسـتان، پـایبنـدی بـه پایانهای بیقطعیت به قصد پویا کردن مخاطب و همنوایی با آهنگ واقعیت ، رواداری هر گونـه روایت شکنی برای گریز از گامگذاری مقلدانه در راههای طی شده، تعبیۀ پارهای از پیام داسـتانی در کلام شخصیت ها به صراحت ، در هم تنیدن تارهای ارتبـاطی وقـایع در پـس زمینـه و ایجـاد لایه های درونی و تعددبخشی به تویه های معنایی.