چکیده:
مغولان نخستین مهاجمان غیرمسلمانی بودند که توانستند بر بخش گسترده ای از جهان اسلام مسلط شوند و خلافت عباسی را از میان بردارند. عقاید شمنی و غیر دینی مغولان و بی توجهی آنان به مساله دین سبب شد که سیاست های آنان در عرصه مذهبی دچار سردرگمی و آشفتگی شود که گاه از این امر با عنوان سیاست تسامح دینی یاد می شود. این موضوع به عنوان پرسش اصلی این مقاله، بدین شکل مطرح می شود که آیا ایلخانیان در برابر مسائل مذهبی، سیاست تسامح دینی در پیش گرفتند یا بی اعتقادی آنها به دین، منجر به آشفتگی سیاست های مذهبی در قلمروی آنها شد؟ و پی آمد سیاست مذهبی آنان برای دنیای اسلام، به ویژه سرزمین ایران چه بود؟ بررسی تمایلات دینی متفاوت و گاه متضاد ایلخانان مغول، طی یک قرن حکومت بر ایران نشان می دهد که سیاست های آنان بیش از آن که متاثر از نگاه تساهلی باشد به سبب بی اعتقادی به هرگونه باور دینی بود و تحت تاثیر مسائل و روابط سیاسی با قدرت های پیرامونی، فعالیت های شخصیت های برجسته دیوانی و تحرک زنان با نفوذ حرم سلطان تغییر می کرد و بر شرایط مسلمانان به طور عام و شیعیان به طور خاص تاثیر می گذارد.
Mongolians were the first non-Muslim emigrants who could take the domination of an extensive part of the world of Islam and discharged Abbasid caliphate. The shamanic and non-religious ideas of them as well as their negligence towards this issue led to the chaotic policies regarding religion. So this matter is stated as the policy of religious negligence and as the main question of article، it is stated in a way that “if Ilkhanids took religious negligence policy towards religious issues or their lack of beliefs in religion led to chaos of religious policies in their realm; moreover what was their religious policy towards the world of Islam particularly to Iran?” The investigation of the diverse and occasionally opposed religious tendencies of Mongolian Ilkhanids during a century of government in Iran declares that their policies is mostly due to their lack of belief in any religious issue and it could change under the influence of the political issues and relationships with the powers around، the activities of Divan outstanding characters as well as the movement of influential women of harem of sultan and it could affect on the conditions of Muslims generally and Shiites particularly.
خلاصه ماشینی:
"همانگونه که در تاریخ فرهنگی، فرهنگ متغیری مستقل است در اینجا نیز مذهب و سیاستهای جاری بر آن در فرایندی اجتماعی ـ سیاسی مطالعه میشود تا به این پرسش، پاسخی روشن ارائه کند که آیا حکومت ایلخانی در دوران یکصد ساله حکومت خود، سیاست مذهبی مشخصی را دنبال میکرد؟ و اینکه آیا در قبال مسائل مذهبی اهل تسامح بودند؟ برای پاسخ به این پرسش، مهمترین و شاخصترین موضعگیریهای مذهبی ایلخانان که تحت تأثیر عواملی چون اهل حرم و اندرونی، وزیران و رجال سیاسی، روابط بینالمللی و مناقشات دینی بروز کرده است، بر اساس منابع اصلی بررسی میشود و سپس با ارائه نمایی کلی، به اثبات این فرضیه میپردازیم که ایلخانان سیاست مذهبی مشخصی را در برابر گروهها و گرایشهای مذهبی اعمال نکردند و سختگیری و تمایل آنها به صورت دورهای به دین یا مذهبی خاص، نشانگر این واقعیت است که آنها نه تنها در این زمینه، اهل تساهل مذهبی نبودند بلکه سیاست متغیر آنها به سبب نوعی آشفتگی و بیسیاستی در این عرصه بوده است.
در این مقاله، گرایشها و سیاستهای مذهبی ایلخانان به دو دوره کلی تقسیم میشود: دوره نخست، شامل نخستین سالهای ورود مغولان به ایران است که هنوز شمنیسم در بین آنها رواج داشت و در مواجهه با فرهنگ و تمدن اسلامی به حفظ باورهای خود اهتمام میورزیدند.
همچنین باید توجه داشت که نقش مسائل سیاست خارجی در سیاستهای مذهبی، مانند دو عنصر زنان و رجال سیاسی تحت تأثیر مسائل مختلف دارای، فراز و فرود بود اما همچنان تا پایان عمر حکومت ایلخانی ادامه داشت."