چکیده:
در خلال جنگ جهانی اول (1332 - 1337 ق/ 1914 – 1918 م)، ولایت گیلان، در سواحل جنوبی دریای مازندران، پس از فروپاشی روسیه تزاری، شاهد برآمدن و استیلای جنبش مردمی و مسلحانه «اتحاد اسلام»، معروف به جنگل، شد که بر مبنای عقاید اسلامی (پان اسلامیزم) و نیز مواضع ملی گرایانه خواهان استقلال کشور بود. جنگلی ها به رغم موفقیت در گیلان، در نفوذ به سایر مناطق جنوب دریای مازندران شکست خوردند. پژوهش حاضر موانع گسترش جنبش اتحاد اسلام در ولایت ساحلی مازندران (طبرستان سابق)، در همسایگی گیلان، را در سال 1336 ق/ 1918 م بررسی می کند. در آن زمان، این جنبش در اوج خلوص، محبوبیت، و موفقیت بود. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در مازندران، با وجود استعداد برای تحرکات انقلابی، جنگلی ها با مخالفت تشکیلاتی تازه برآمده و غیر مردمی موسوم به اتحاد ملی طبرستان مواجه شدند که مدعی خودمختاری سیاسی برای توسعه مازندران بود. اتحاد ملی طبرستان، که در اصل پاسخ فرماندهان نظامی زمین دار به جنبش اتحاد اسلام بود، در عمر کوتاه خود موفق شد از نفوذ جنگلی ها نه تنها در مازندران، بلکه در ولایت استرآباد نیز ممانعت کند. این یافته ها همچنین نشان می دهد که عمل گرایی جنگلی ها موجب کناره گرفتن نیروهای مترقی و فعالان مازندرانی از ایشان شد.
During World War I، the Iranian province of Gilan witnessed rise and، after the collapse of Tsarist Russia، domination of the popular armed movement of Ittihiad-i Islam، also known as Jangal movement that sought independence of Iran on the basis of Pan Islamism as well as nationalistic stand points. Despite their success in Gilan، the Jangalis' attempt to penetrate into other regions of the southern shores of the Caspian failed. This study examines the obstacles to expansions of Ittihiad-i Islâm movement to the neighbouring Caspian province of Mazandaran (former Tabaristân) in 1918/1336 A.H. when the movement was experiencing its zenith of purity، popularity and success. The findings demonstrates that in Mazandaran، in spite of existing potentials for revolutionary activities، the Jangalis met with opposition of Ittihad-i Milli of Tabaristân (Pan Tabaristanism)، a novel unpopular political organization that claimed autonomy to govern and develop the province. Ittihad-i Milli of Tabaristan، originally a respond to Ittihiad-i Islâm movement، was founded by local large landowners with military ranks and forces. In its short life، Ittihad-i Millī of Ţabaristân successfully prevented penetration of the Jangalis and their ideas not only into Mazandaran but also into the Caspian province of Astarabad. The findings also reveal that Jangalis' pragmatism itself kept Mazandaranian progressive forces and activists aloof from Ittihiad-i Islâm movement.
خلاصه ماشینی:
")Kazembeyki, 2003: 110 Table ﻧﺎاﻣﻨﻲ و ﻛﺎﻫﺶ ﺗﺠﺎرت ﺧﺎرﺟﻲ در ﻣﺎزﻧﺪران ﺗﺒﻌﺎت اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺧـﻮد را داﺷـﺖ ﻛـﻪ در ﺻﺪر آنﻫﺎ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺗﺠﺎر ﻣﺤﻠﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻃﺒﻘﺎت ﻣﻴﺎﻧﻲ را در ﺳﺎﺧﺘﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ وﻻﻳﺖ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺗﺎرﻳﺦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎل دوم، ﺷﻤﺎرة دوم، ﭘﺎﻳﻴﺰ و زﻣﺴﺘﺎن 1931 08 اﻧﻘﻼب و رﻗﺎﺑﺖ در ﺳﻮاﺣﻞ ﺟﻨﻮﺑﻲ درﻳﺎی ﻣﺎزﻧﺪران: ...
ﻫﻢزﻣﺎن ﺑﺎ اﺳﺘﻴﻼی ﺟﻨﮕﻠﻲﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺤﺎل ﺛﻼﺛﻪ ﺑﻴﻦ ﺳـﺎﻻر ﻓـﺎﺗﺢ و ﺧـﻮاﻧﻴﻦ ﻧـﻮر از ﻳـﻚ ﺳﻮی، و ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﺎن ﻫﻴﺌﺖ اﺗﺤﺎد اﺳﻼم ﮔﻴﻼن، از ﺟﻤﻠﻪ ﺷـﻴﺦ ﻣﺤﻤﺪﺣﺴـﻦ آﻣـﻦ، از ﺳـﻮی ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺗﺎرﻳﺦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎل دوم، ﺷﻤﺎرة دوم، ﭘﺎﻳﻴﺰ و زﻣﺴﺘﺎن 1931 29 اﻧﻘﻼب و رﻗﺎﺑﺖ در ﺳﻮاﺣﻞ ﺟﻨﻮﺑﻲ درﻳﺎی ﻣﺎزﻧﺪران: ...
در ﺷـﺎﻧﺰدﻫﻢ ﻫﻤﺎن ﻣﺎه وﺣﻴﺪاﻟﺴﻠﻄﻨﻪ، ﺑﺎ ارﺳﺎل ﻣﺮامﻧﺎﻣﺔ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻴﺌﺖ اﺗﺤﺎد ﻣﻠﻲ ﻃﺒﺮﺳﺘﺎن، در ﻣﻮرد ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻧﻈﺮ در اﻫﺪاف ﻣﺤﻠﻲ اوﻟﻴﺔ ﻫﻴﺌﺖ ﺑﻪ ﺗﻬﺮان ﮔﺰارش داد: اﺧﻴﺮا ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ واﺳﻄﺔ ﻋﺪم ﻣﻮاﻓﻘﺖ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ در اﻳﻦ ﻣﻘﺼﻮد و ﻳﺎ ﺑﻪ واﺳﻄﺔ وﺟـﻮد ﻗـﻮة ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺗﺎرﻳﺦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎل دوم، ﺷﻤﺎرة دوم، ﭘﺎﻳﻴﺰ و زﻣﺴﺘﺎن 1931 ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﻲ ﻛﺎﻇﻢﺑﻴﻜﻲ 501 ژاﻧﺪارﻣﺮی و ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﺑﻌﻀﻲ و ﻳﺎ ﻣﻼﺣﻈﺎت دﻳﮕﺮ از اﻳﻦ ﺧﻴﺎل ﻣﻨﺼﺮف ﮔﺮدﻳﺪه، ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺧﻮد را ﻋﻠﻲاﻟﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺣﻔﻆ اﺳﺘﻘﻼل ﻣﻤﻠﻜﺖ و ﻧﻈـﺎرت در اﻣـﻮر ادارات و ﺗﻘﺎﺿـﺎی اﻋـﺰام ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ و ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻗﻮای ﻣﻠﻲ ﺑﺮای ﻧﮕﻪداری ﻣﺤﻠﻲ ﺳﻮق داده، ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﻫﻤـﺎن ﻧﻈﺮﻳـﺔ ﺣﻀﺮات ﺟﻨﮕﻠﻲﻫﺎ ]ﻳﻚ ﻛﻠﻤﻪ ﻧﺎﺧﻮاﻧﺎ[ ﻫﻴﺌﺖ اﺗﺤﺎد اﺳﻼﻣﻲ رﺷﺖ را ﺗﻌﻘﻴﺐ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.
ﺑﺮای اﺳﺎﻣﻲ اﻳﻨﺎن ← وﺣﻴﺪاﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺑﻪ وزارت ﺧﺎرﺟﻪ، ﻧﻤـﺮه 112، 61 ﺷـﻌﺒﺎن 6331، آرﺷـﻴﻮ ﺧﺎرﺟﻪ، ک 64، د 11، 6331؛ ﻇﻬﻴﺮاﻟﻤﻠﻚ ﺑﻪ وﺛـﻮقاﻟﺪوﻟـﻪ، ﻧﻤـﺮة 8842، 9 ﺳـﻨﺒﻠﻪ 8921ش؛ ﺷﻌﺒﺔ ﻫﻴﺌﺖ اﺗﺤﺎد ﻣﻠﻲ ﻃﺒﺮﺳﺘﺎن در ﺑﺎرﻓﺮوش ﻧﻴﺰ ﻗﺮار ﺑﻮد ﺑﺎ 21 ﻋﻀﻮ ﺗﺄﺳﻴﺲ ﺷﻮد، ← ﺷـﻴﺦ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺗﺎرﻳﺦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎل دوم، ﺷﻤﺎرة دوم، ﭘﺎﻳﻴﺰ و زﻣﺴﺘﺎن 1931 ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﻲ ﻛﺎﻇﻢﺑﻴﻜﻲ 921 ﻋﻠﻲاﻛﺒﺮ ﻃﺒﺮی ﺑﻪ ﻣﻌﻴﻦاﻟﺮﻋﺎﻳﺎ، 9 ﺷﻌﺒﺎن 6331 ق، در اﺳﻨﺎد اﻣﻴﺮ ﻣﺆﻳﺪ ﺳﻮادﻛﻮﻫﻲ، 8731: 202/ ش 612؛ ﺑﺮای رﻗﺎﺑﺖ ﻋﻠﻤﺎ و ﺗﺠﺎر ← 861-761 ,461-361 ,641-541 :3002 ,."