چکیده:
با وجود زمینه های معروف به «دهه دموکراسی» و حتی تصویب قانون اساسی، آغاز تصمیم گیری برای استقرار دموکراسی در افغانستان همزمان با حمله نیروهای نظامی ایالات متحده به افغانستان و شکست نظامی طالبان پس از یازده سپتامبر 2001 می باشد. با توجه به اهمیت سطوح منطقه ای و بین المللی مسایل افغانستان برای کشورهای همسایه آن از جمله ایران، پژوهش پیش رو به بررسی و تحلیل مساله دموکراسی و یا به بیان مناسب تر «معمای دموکراسی» در افغانستان می پردازد. پس از بررسی نظریه های دموکراسی در جوامع پیچیده و تاکید بر ارتباط تنگاتنگ مساله قومیت و دموکراسی در این کشور، این مقاله با تقسیم دیدگاه ها به دو گروه کلی، به تحلیل این دیدگاه ها می پردازد. بدین معنی که از زمان آغاز استقرار دموکراسی در افغانستان عمدتا دو دیدگاه در این باره وجود داشته است. مخالفان و منتقدان استقرار دموکراسی در افغانستان عمدتا پیچیدگی ها و موانع تحقق دموکراسی در این کشور را ناشی از شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی این جامعه (سطح سواد، آموزش، بهداشت، توسعه و ...) و پس از آن پیامدهای منفی که دموکراتیزاسیون از آغاز در این کشور ایجاد کرده است، می دانند. در مقابل موافقان دموکراتیزاسیون در افغانستان با تاکید بر دموکراسی حداقلی و ارزش های لیبرالی، معتقدند که دموکراسی با تمرکززدایی از قدرت و ایجاد توسعه سیاسی با حل بحران مشارکت، می تواند به کاهش منازعات کمک نماید
خلاصه ماشینی:
شايد يکي از علت هاي اصلي اين مهم ، پيچيدگي خاص جامعه ي افغانستان است که در شکل فرهنگ سياسي پايين ، غلبه ي قوم گرايي بر ملت گرايي ، تکميل نشدن فرايند ملت سازي ، فقدان توسعه ي اقتصادي و...
هر چند اين جامعه شناسان سياسي همه ي جزئيات کارکردگرايي را که نظريات جوامع پيچيده بر آن متکي هستند نمي پذيرند، ليکن همه ي آنها اساسي ترين فرضيه اش را قبول مي کنند، يعني اينکه گروه هاي اجتماعي خود را براي انجام وظايف تفکيک شده سازماندهي مي کنند.
بخش دوم نگاه بدبينانه به دموکراسي در افغانستان : از محلي گرايي تا اقتدارگرايي از زمان سقوط طالبان و حتي قبل از آن تحليل گران مسائل افغانستان و کارشناسان اين حوزه نظرات و تحليل هاي گوناگوني ارائه دادند که اين پژوهش آنها را به دو دسته تقسيم کرده است : نخست آن دسته از تحليل گران که به استقرار دموکراسي در جامعه افغانستان بدبين بوده از آن انتقاد مي کنند و پيشنهادات ديگري دارند که در ادامه به بررسي آنها مي پردازيم و گروه دوم که دموکراسي حداقلي و ارزش هاي ليبرالي را براي جامعه ي افغانستان مناسب مي دانند.
پيچيدگي ها و موانع در راه تحقق دموکراسي با توجه به شرايط خاص اجتماعي و اقتصادي اين جامعه و پس از آن پيامدهاي منفي که از آغاز فرايند دموکراتيزاسيون وجود داشته است .
به هر حال جامعه ي افغانستان جزو جوامع پيچيده است و به منظور بررسي استقرار دموکراسي در جامعه ي افغانستان بايد ويژگي هاي خاص اين کشور يعني فرهنگ سياسي پايين ، غلبه ي قوم گرايي بر ملت گرايي ، تکميل نشدن فرايند ملت سازي و فقدان توسعه ي اقتصادي را مد نظر قرار داد.