چکیده:
«تناسخ» از موضوعاتی است که در فلسفه اسلامی به جهت ارتباط با موضوع معاد، مورد توجه فیلسوفان و متکلمین مسلمان واقع شده است. با توجه به اینکه تناسخ، سابقهای پیشین نسبت به اسلام، در بین اقوام و ادیان دیگر داشته است؛ همواره محل مناقشه و مداقه قرار گرفته است. حتی در دوران جدید، با توجه به تغییر روش در فلسفه و نظریههای نوین در کلام جدید، همچنان موضوعی است که طلب میکند بیشتر پیرامون اثبات یا نفی آن، دلایل متقنی از طرف فیلسوفان و متکلمین ارائه شود؛ چراکه ذهن جوال آدمی فینفسه ایستایی را نمیپذیرد. لذا، حق نیز این است که با بررسی تحلیلی و با تمسک به آیات، روایات و عقل انسانی این موضوع بیش از پیش تبیین گشته و حقایق بر نوع بشر و از جمله متفکرین آشکار شود. اصلیترین مبحثی که در تناسخ مطرح میشود، این است که نفس ناطقه انسان پس از مرگ چگونه باقی میماند. انتقال نفس در عالم مادی را تناسخ مینامند و برای آن انواع گوناگونی از قبیل نسخ، مسخ، فسخ و رسخ قائل هستند. قائلین به تناسخ نیز، خود در گروههای متفاوتی قرار میگیرند. براساس اینکه هر گروه از قائلین به تناسخ، نوع خاصی از انتقال نفس ناطقه را در جهان مادی میپذیرند، برای اثبات مدعای خود، دلایلی ارائه کردهاند. لازم به ذکر است که اکثر قائلین به تناسخ، انتقال نفس حیوانی را به کالبد انسان نمیپذیرند؛ چراکه بدن انسان مزاج اشرف است و مزاج اشرف، طالب روح اشرف است. فلاسفه باستان - از جمله افلاطون و بوذاسف – دلایلی را در جهت اثبات و پذیرش تناسخ بیان کردهاند. دلیلهای ارائه شده از طرف باورمندان به تناسخ شامل ادله دینی و شواهد تجربی است. در این راستا، لازم و ضروری است نظر حکما و فلاسفه پیشین، مطابق موازین عقل نظری بررسی موشکافانه شود. از اهم نظرات پیشینیان، نظر حکمای مشائی، اشراقی و متاخرین از آنها - پیروان حکمت متعالیه - در فلسفه اسلامی است.با توجّه به هدف و خط مشی این مقاله، نگارنده صرفا محوریت موضوع تناسخ را، براساس دیدگاه سهروردی قرار داده و به آن میپردازد. شیخ اشراق در کتابهای خود از جمله حکمه الاشراق، تلویحات، پرتونامه، الواح عمادی، مقاومات، مشارع و مطارحات به مبحث تناسخ ذیل مبحث معاد پرداخته است. وی در کتب خود نظرات حکمای پیشین باستان و مشائیان را به دقت مورد بررسی قرار داده است. او ادله حکمای پیشین باستان در باب تناسخ را نمیپذیرد و در تمامی کتب خود غیر از تلویحات با استناد به دلیل ارائه شده از جانب مشائیان، به پیروی از نظر ایشان، تناسخ را رد میکند. در کتاب تلویحات نیز، وی در ارتباط با ردّ تناسخ، نظر خود را به روشنی بیان نکرده است.
Reincarnation" is related to the subject of resurrection، and because of that is so important to Islamic philosophy and theology and therefore Muslim philosophers and theologians. With regard to long history of reincarnation before Islam، among other religions and races، but has always been an issue of controversy and scrutiny. Even in modern times، due to changes in the methods and theories of modern philosophy and modern theology، this issue is more controversial in proving or rejecting because human mind does not accept stagnation intrinsically. Therefore، it is necessary to survey this issue by resorting analytically verses، traditions and human reason to explain it further to becomes apparent facts on the human thinkers. The major issue that arises in reincarnation، is that how to remain rational soul of man after death?
The transfer of the soul in the material world is reincarnation and is known for its variety of forms، such as abrogation، Metamorphosis and termination. Reincarnation's advocates are also in different groups. Because each group have his own interpretation of reincarnation and the transfer of rational soul in the material world and because each group accept a particular type of transfer، presented particular evidence to prove his claim. It should be noted that most these groups، reject the Transfer of animal Soul to human body because human body is seeking a transcendental soul according to the temperament. Ancient philosophers - including Plato – have presented some verification reasons to the acceptance of reincarnation. Reasons which offered by religious believers about reincarnation include arguments and empirical evidence. In this regard، it is necessary to consider the sages and philosophers of the past، according to the norms of theoretical reason to scrutiny. The main ideas of the ancients، are the ideas which had been offered by the Peripatetic philosophers، and illuminated them - followers of Transcendental Wisdom - in Islamic philosophy.
The purpose of this policy، I just focus on the subject of reincarnation، it pays to put on the views of Suhrawardi. He discussed about reincarnation in several books such as Hekmat-ol-eshragh، Partonameh، Emadi tablets، Moghavemat، Moshare and Motarhat، under discussion deals with the resurrection. His previous books discuss about ancient views about reincarnation and carefully examined them. He rejected reincarnation like Peripatetic philosophers in all his books، except Talvihat. However his comment about reincarnation is not clear in Talvihat.
خلاصه ماشینی:
"(علیپور، 1389، ص 461-460) از نظرات سهروردی در رابطه با حکمای پیشین شرق و غرب و از آن جمله افلاطون، چنین استنباط میشود که او معتقد است، آنان همگی بر این رأی اتفاق نظر دارند که نفوس سعدا پس از جدایی از بدن و در آن حال که به کمال علمی - عملی خود رسیده و علاقه عالم برزخ در آنها به کل منقطع گشته، به عالم انوار، رجوع میکند و در آن عالم نور و سرور ابد الآباد، از لذات عقلیه متلذذ میشوند.
(غفاری، 1380، ص 122) مطابق نظر نویسنده کتاب انواریه و مؤلف فرهنگ آثار شیخ اشراق، چنین نتیجهگیری ای را میتوان از دیدگاههای شیخ اشراق در رابطه با پذیرش تناسخ از طرف حکمای پیشین باستان - از جمله افلاطون - کرد؛ افلاطون و حکیمان دیگر همچون بوذاسف بر این باورند که تناسخ مختص نفوس اشقیا است و تنها از کالبد انسانی به کالبد حیوانات دیگر امکانپذیر است.
»<FootNote No="61" Text="البته با توجه به دیدگاه سهروردی در حکمة الاشراق تحت عنوان &amp;quot;سواء کان النقل حقا او باطلا، فإن الحجج علی طرفی النقیض فیه ضعیفه&amp;quot;، نتیجه آنکه خود سهروردی سرانجام درباره تناسخ میگوید: &amp;quot;حق یا باطل بودن تناسخ معلوم نیست؛ زیرا دلایلی که برای دو طرف نقیض (اثبات و نفی) آورده شده هر دو ضعیف است&amp;quot;.
با توجه به نظر مثبتی که سهروردی به حکمتهای خسروانی و مشرقی داشته، در باب تناسخ نیز، دیدگاههای آنان را در دو کتاب حکمة الاشراق و مطارحات خود آورده است و با توجه به اینکه فلسفه وی به نوعی ادامه فلسفه مشاء است، به بررسی دقیق ادله مشائیان در رد تناسخ پرداخته است."