چکیده:
اسلام و مسیحیت بیشترین پیروان را در دنیا دارند. بیشتر پیروان این دو دین خود را در طریق نجات میدانند و به همین دلیل، دعوت مسیحیان به پذیرش دین اسلام شاید همواره موفقیتآمیز نباشد. سؤالی که برای متفکران پیش میآید این است که در این شرایط، چگونه میتوان به همزیستی مسالمتآمیز رسید؟ بهترین شیوة گفتوگوی ادیان، گفتوگوی پیروان ادیان است. در گفتوگوی ادیان، مشابهتها و نقاط افتراق میان دو دین بیان میشود و بسیاری از سوءفهمها برطرف میگردد. امروزه بیش از پیش ضرورت این بحث مشخص شده است. یکی از متفکرانی که دغدغة این بحث را داشته هانری کربن، فیلسوف فرانسوی، است. وی گفتوگوی اسلام و مسیحیت امکانپذیر میداند. این مقاله آراء وی را در این خصوص نقد و تحلیل میکند.
Islam and Christianity have the most followers in the world. Most followers of these religions consider their own religion as the only way of salvation. So، inviting Christians to accept Islam may not be always successful. The question which thinkers face is how peaceful coexistence can be achieved in these conditions. The best method of dialogue between religions is the dialogue between their followers. The difference and similarities of religions are discussed in dialogue between them and most of misunderstanding clears up. The necessity of dealing with this issue is increasingly evident. Henry Corbin، French philosopher، is one of the thinkers who concerns about this issue. He believes that dialogue between Islam and Christianity is possible. The present paper criticizes and analyzes his views in this regard.
خلاصه ماشینی:
"اگر وی خود را پدیدارشناس می داند از آن روست که از هرمنوتیک فلسفی هایدگر به مثابة کلیدی بهره گرفت تا بدین وسیله معنای نهفته و پنهان را در پس گزاره های ظاهری کشف کند و این ابزار را در جهت احیای فلسفه اسلامی ـ ایرانی برای انسان معاصر به کار گیرد (کربن، 1383ب، ص 23ـ25).
کربن می گوید: اگر کسی همچون ژیلسون ـ برای مثال ـ توماسی مشرب باشد چنین نیست که دیگر فرزند زمانة خود نباشد و اضافه می کند این تعبیر درست فهمیده شده است؛ زیرا انسان را دعوت می کند که فرزند زمانة خویش نباشد، بلکه فرزند زمانة هر کسی باشد.
فلسفة تطبیقی و گفت وگوی اسلام با مسیحیت کربن در کتاب فلسفة ایرانی و فلسفة تطبیقی، به طور خاص به بحث از فلسفة تطبیقی می پردازد و بیان می کند که پژوهش های تطبیقی، که از تاریخی گرایی رها شده، از پدیدارشناسی جدایی ناپذیر است.
نقد و بررسی با توجه به اینکه رویکرد کربن در بررسی آراء حکیمان مسلمان، پدیدارشناسی است، سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا باید نظریات پدیدارشناسانة کربن و ضدیت او با تاریخی گری را پذیرفت تا بتوان از فلسفه های سنتی امروز نیز بهره برد، یا با پذیرش شیوة تاریخی گری هم می توان فلسفه های سنتی ایرانی و اسلامی را پایان یافته تلقی نکرد؟ به نظر می رسد به کارگیری روش پدیدارشناسی مورد نظر کربن می تواند مزایای فراوانی داشته باشد، اما نقد مطلق دیدگاه تاریخی گری و منحصر کردن روش فلسفی به پدیدارشناسی و محروم کردن فلسفة اسلامی از روش ها و رویکردهای دیگر نیز قابل پذیرش نیست."