خلاصه ماشینی:
"اشکال اول خالی از قوت نیست، زیرا فشاری را که از ناحیه الزامات اجتمای بر فرد وارد میشود، میتوان به مجموعه اعتقادات، باورها و رفتارهایی نسبت داد که در دیگر افراد جامعه و یا حتی در بخشی از اعتقادات و اندیشههای خود فرد حضور دارند، و اثبات این که مجموعه مزبور، اولا، هویتی فراتر از هویت اشخاص و افراد جامعه دارند و ثانیا، آن هویت مربوط به همان واقعیت و موجودی است که جامعه و یا روح جمعی نامیده میشود، امری دشوار است، و با صرف احتمال و یا تا زمانی که برهان خاصی بر آن اقامه نشده باشد، نمیتوان به وجود آن حکم کرد.
در کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن در ذیل دستههای ششگانه آیات، به غیر از اشکال مزبور که اشکالی مشترک بر اغلب آن آیات است، برخی اشکالات خاص دیگر نیز وارد شده است، که آنها نیز در حد یک دلیل عقلی قابل اعتماد بر استحاله تحقق جامعه مطابق با نظر سوم نیست، بلکه برخی از آنها در حد استبعاد است و بعضی دیگر بر برخی صورتهای مفروض برای وجود جامعه وارد میشود؛ مثلا در ذیل دسته اول از آیات، پس از اشکال مشترک، اشکال دومی نیز به این صورت آمده است: چگونه میتوان پذیرفت که مثلا آن گروه از مسیحیان و یهودیان که اهل شب زندهداری و دعا و مناجات و امر به معروف و نهی از منکر و مبادرت به کارهای نیکند، با همدیگر ترکیب شدهاند و اتحاد یافتهاند، و حال آن که در چهار سوی عالم پراکندهاند و نه فقط در امور و شؤون زندگی اشتراک و ارتباط ندارند، بلکه حتی از وجود همدیگر بیخبرند؟ چگونه میتوان گفت که یک روح واحد شخصی بر مجموعه چنین انسانهایی حاکم است و آنان را تحت تدبیر و تصرف خود دارد."