چکیده:
در این قسمت از بحث دیپلماسی اسلام از منظر تاریخی و با تأکید بر رفتار
سیاسی رهبران دینی و دولتهای اسلامی مورد بحث قرار گرفته است.
رفتار سیاسی و سیره عملی پیامبر اسلام و امام علی(ع) بیانگر خطوط کلی
رفتار سیاسی اسلام در حوزه دیپلماتیک و سیاست خارجی است. از
سوی دیگر، مطالعه رفتار خارجی نظام خلافت در عصر خلفای نخستین،
امویها، عباسیها و دورههای پس از آن، دگرگونیهای تاریخی رفتار
سیاسی و دیپلماسی دولت اسلامی را بیان میکند.
خلاصه ماشینی:
"نمودهای تاریخی تحول دیپلماسی اسلامی دیپلماسی اسلامی در گذر تاریخ نتوانسته است همسویی بین تئوری و عمل را به خوبی حفظ کند و تنها در نیمه اول قرن اول هجری که عصر پیامبر بود این همسویی به صورت کامل و در عصر خلفای راشدین به صورت نسبی تحقق یافت و روابط خارجی موازی اندیشههای اصیل دینی شکل گرفت؛ اما پس از خلفای راشدین و تغییر خلافت به سلطنت و ورود جریانهای قبیلهای در رأس هرم قدرت، دیپلماسی عملی دولتهای اسلامی از شفافیت دینی فاصله گرفت و در عین حال نمیتوان چنین تلقی کرد که دیپلماسی خلافتهای اسلامی در عصر اموی و عباسی و پس از آن هیچ گونه همسازی با اصول و آموزههای دینی ندارد، بلکه نکته اصلی در سیر تحول دیپلماسی اسلامی این است که گرایش دینی در مجموع رو به ضعف نهاده و رفتار سیاسی خلفا در عرصه بینالملل در مواردی تحت تأثیر عوامل برون دینی قرار گرفته است و این به معنای نفی کامل عناصر فرهنگی و حقوقی اسلامی در سیاست خارجی خلفا نیست.
مبنای دیپلماسی امویها در این سه حوزه تفاوت اساسی نداشت، زیرا استراتژی «تهاجم نظامی و توسعه ارضی» به منظور نشر اسلام، تأمین امنیت داخلی به ویژه در نواحی مرزی و ایجاد یک امپراتوری بیرقیب در جهان، زیر بنای اصلی سیاست خارجی امویها و روابط آن با ملتهای دیگر را تشکیل میداد؛ اما ساختار نظام بینالملل در آن زمان به گونهای بود که دولت اموی را به سرمایهگذاریهای بیشتر در حوزه شمال وادار میکرد، زیرا در عصر ظهور اسلام سیستم دو قطبی بر جهان حاکم بود که با فروپاشی امپراتوری ایران به دست سپاهیان اسلام، سیستم تک قطبی بر جهان حاکم گردید."