چکیده:
حقیقت، ماهیت و واقعیت اخلاق و سیاست و رابطه این دو، به صورت
چالشی - اگر چه دیرین - جدید، جدی و جهانی مطرح شده است. هرگونه
سیاست و روابط و رفتار سیاسی عینی، برآیند اخلاق به عنوان نظام
هنجاری است. در مقابل راهبرد اخلاق و سیاست نامتعالی که مدعی
جدایی اخلاق و سیاست است، راهبرد اخلاق و سیاست انسانی، متعادل و
متعالی که بر همبستگی و پیوستگی اخلاق و سیاست و تعامل مثبت و
سازنده این دو استوار می باشد، قرار دارد. بر این اساس، اخلاق و نظام
هنجاری به سان شبکه اسکلتبندی سیرت. سرشت و درون سازه و حتی
زیرساخت سیر و ساختار سیاست، جامعه و نظام سیاسی کشور را تشکیل
میدهد و سیاست و نظام سیاسی، صورت و ساختار راهبردی اخلاق،
نظام هنجاری و نیز جامعه و کشور به شمار می آید، بنابراین این دو دارای
روابط وثیق تعامل، تداول و حتی رابطه علی بوده که برآمد توأمانی آنها، به
صورت ارتقای کمی و کیفی و تحول جوهری کارآیی نیروها و کارآمدی
نهادین نظام سیاسی ظهور و بروز میکند.
خلاصه ماشینی:
"19 تا جایی که حتی با ظهور و رسمیت دین مسیح که تا آن زمان برترین نماد دمیدن روح اخلاق و معنویت در سیاست، قدرت و دولت بود، باز کاری از پیش نرفت، به گونه ای که جز رگه باریک ولی کمابیش ممتدی از اخلاق و سیاست متعادل و متعالی به هم پیوسته،20 دوآلیسم سیاسی و دینی از جمله اخلاقی و آیین دو شمشیر21 و اوج آن در نظریه و کتاب «شهرخدای» سنت اگوستین(قرن پنجم میلادی)، جریان غالب غرب را در این زمینه تشکیل می داد.
بدین ترتیب اخلاق، منش و سیرت سیاست، و سیاست صورت ساختاری، روش و سیر راهبردی و کنش عمومی و فرابردی اخلاق تلقی میشود؛ به عبارت دیگر، اخلاق نظام هنجاری و ارزش ها، منش، درونداشت، ملکات، عادات و سیرت تا سر حد هویت و حتی شخصیت فردی افراد، گروهی گروهها و اجتماعی اجتماعات نظام و جامعه آنها بوده و سیاست و سیر و ساختار سیاسی، صورت، علت صوری و صورت علی و سامان بخش جامعه، نظام و افراد و گروه های اجتماعی مربوطه محسوب می شود، بنابراین اخلاق و سیاست دارای رابطه وثیق ساختی و صوری هستند؛ ثالثا: فراتر از اینها، میان اخلاق و سیاست رابطه وثیق تعاملی یعنی تاثیر و تاثر متقابل، و رابطه تداولی یعنی تاثیر و تاثر متزاید تا سر حد رابطه علی و معلولی بر قرار است."